بازگشت

پاسخ ها و تعليل


پاسخ امام به همه آنهائي كه او را از حركت به سوي عراق منع مي كردند پاسخي واحد بود و آن اينكه او بايد به اين سفر برود. اما تعليلها متفاوت بود.

- به عبدالرحمن به حرث فرمود: خداي به تو اجر دهد. تو ناصح خوبي هستي و از سر عقل صحبت مي كني و دور از هواي نفسي ولي من از سوي جدم ماموريت به اين سفر را دارم.

- به عبدالله بن عمر فرمود: اگر گمان داري من بخطا مي روم برگردم، او گفت نه، ولي آدمي بايد با زمانه هماهنگ گردد و با آن بسازند، مي ترسم ترا بكشند. امام فرمود پس مرا رها كن، دعايم نما كه خداي مرا بر حال خويش وانگذارد.

- به ابن عباس كه گفته بود، مردم كوفه حاكم خود را بيرون كنند و... فرمود كه اين عمل خداپسندانه و جوانمردانه نيست كه مردمي را به پيش برانيم و خود عقب بايستيم. آنگاه اگر آنها پيش بردند ما از آن بهره برداري كنيم و اگر عقب نشستند ما محفوظ


بمانيم.

- به برخي فرمود من بهر كجا كه بروم رهايم نمي كنند و همه گاه به دنبال من هستند تا خونم را بريزند.

- به گروهي از اهل حجاز كه جمع شدند تا جلوي او را بگيرند، فرمود: كشتن گوسفند حلال است، ولي من ميل ندارم كه آن را در خانه خدا بكشند. و عده اي مهياي قتل منند. بخدا قسم اگر يك وجب بيرون از حرم خدا كشته شوم دوست تر مي دارم تا يك وجب در داخل حرم باشم.

او هم چنين مي فرمود: گروهي كه پسر پيامبر خود را از شهر و وطنش آواره كرده اند، آيا اجازه خواهند داد كه او در جائي ديگر زنده بماند؟ و بالاخره عزم قطعي خود را به آنها اعلام كرد و از مكه خارج شد. [1] .


پاورقي

[1] الفتوح ابن اعثم ج 5 ص 116- نور الابصار ص 116- اخبار مکه ج 2 ص 132 و کامل، طبري، يعقوبي، ابي‏الحديد و.