بازگشت

ممانعت خويشان


بسياري از خويشان و نزديكان حسين نسبت به خروج امام از مكه و حركتش به سوي عراق به او هشدار داده و كوشيدند او را از عزم خود منصرف سازند:

ابن عباس بخدمت آمد و معروض داشت، مي خواهم صبر را بر خود تحميل كنم و حرفي نزنم ولي نمي توانم. ترس از آن دارم كه به عراق روي و كشته گردي. آنها مردماني مكار و حيله گرند، اگر اهل عراق راست مي گويند نخست حاكم خود را بيرون و شهر را آماده ي ورود تو كنند... [1] .

عبدالله بن جعفر شوهر زينب (دختر علي عليه السلام) از عمرو بن سعيد حاكم مدينه براي او امان نامه اي گرفت بدين مضمون: شنيده ام عازم عراقي، از خداي مي خواهم از تفرقه افكني بپرهيزي، من بيم آن را دارم كه در اين راه كشته شوي. من عبدالله بن جعفر و يحيي بن سعيد برادرم را به نزد تو مي فرستم تا به تو بگويند تو در امان هستي و از صله و نيكوئي و مساعدت من بهره مند خواهي بود. [2] حتي عبدالله بن جعفر به امام پيام داد كه من از يزيد براي تو امان نامه مي گيرم. [3] .


پاورقي

[1] طبري ج 4 ص 287.

[2] الفتوح ج 5 ص 32.

[3] طبري 4 ص 291.