بازگشت

چرا زودتر نرفت؟


اين هم سوال ديگري است، حال كه امام بناي رفتن داشت چرا زودتر حركت نكرد؟ و چرا راه خود را از مدينه به عراق 80 فرسخ بيشتر و طولاني تر نمود و از راه مكه به عراق رفت؟

بنظر ما پاسخ اين سوال هم با مباحثي كه از قبل مطرح شده اند روشن است. يك سياستمدار زيرك به هنگامي نهضتي را آغاز مي كند كه شرايطي و امكانات، زمينه تبليغات و مسائل مربوط به آن قبلا فراهم شده باشد. اين خطاست كه فردي با تكيه به هوس و احساسات، نينديشيده و بي حساب حتي به اسم دين از جاي برخيزد و به پيش رود.


او امام است و معصوم، بدور از هر گونه خطا و لغزش است. مي داند كه جنگ و صلح، حركت و سكون در اسلام بايد روي ضوابط و معيارهائي باشد كه خداي آن را براي بشر خواسته است. جان و توان و نفس ما از آن ما نيست كه آن را بهر گونه اي كه خواستيم به كار گيريم. در طريق بندگي، شجاع كسي است كه در همه احوال، در مضايق و فراخناهاي زندگي، هدف خود را از دست ندهد. اين درخور بندگان خالص خداوند نيست كه روح عصيان و انقلابيشان بي حساب شعله ور گردد و يا نينديشيده و كوركورانه، پيش از زمان و بي موقع به جنگ و ستيز اقدام كنند. زيرا كه در آنصورت اگر زيان و خطري متوجه نفوس و اسلام گردد ضامن خواهند بود.