بازگشت

مقدمه


معاويه از نظر سياسي فردي دورانديش و آينده نگر بود، زيركي و دهائي فوق العاده داشت كه از آن، در غير طريق رضاي الهي استفاده مي كرد. پسر او يزيد نيز در غير راه رضاي خداوند بود ولي هرگز زيركي پدر را نداشت.

ناپختگي و ناشيگري او در جنبه سياسي سبب شده بود كه آنهم فجايع و رسوائي براي دنياي اسلام پديد آيد و حسين پسر پيامبر و تنها يادگار او به شهادت رسد. اگر او هم مثل پدر، سياستمدار و نكته سنج بود مي توانست نهضت و قيام حسيني را به تاخير اندازد و حتي براساس ضوابط موجود شرايط سياسي، قيام او را خنثي سازد و يا كاري كند كه نهضتي اتفاق نيفتد.

ولي خداي خواست كه دين او عزيز ماند و اسلام و سنت محمد صلي الله عليه و آله حيات مجدد بيابند، باطل از بين رفتني باشد و حق آشكار گردد و جاودانه بماند. سراسيمگي يزيد در كسب قدرت و خواستاري جنون آميز او در استقرار و تثبيت شرايط حكومت سبب شدند كه حسين عليه السلام به همراه جمعي مومن به خدا و رسول و پاي بند به آرمان الهي و ارزنده ي خويش براي پاسداري از حرمت انساني و حركت در راه مستقيم تنها و بي سلاح از جاي برخيزند و آن نهضت عظيم را پديد آورند.