بازگشت

تصميم به هجرت


او خود را در برابر يك رسالت تاريخي مهم و يك مسووليت عظيم ديني و اجتماعي مي بيند. تكليف براي او روشن است. مطمئن است كه با يزيد بيعت نبايد كرد. اما برنامه قيام خود را در همين جا آغاز كند يا در جائي ديگر؟ از همين حال قيام كند و


يا اندكي آن را به تاخير اندازد تا زمينه از هر حيث فراهم گردد؟

شبانگاه به سر قبر پيامبر شتافت و پس از ذكر و نماز و مناجات، عرض كرد:

بار خدايا اين قبر پيامبر تست و من فرزند دختر پيامبر توام. برايم مساله اي پديد آمد كه تو خود آن را بهتر مي داني، پروردگارا تو مي داني كه من معروف را دوست مي دارم و عمل منكر را ناپسند مي شمارم. تو را به حق صاحب اين قبر سوگند مي دهم راهي را در پيش پاي من گذاري كه در آن رضاي تو و رسول تو باشد. [1] .

گفت و گريست و بخواب رفت، رسول خدا به خوابش آمد، و فرمانش داد كه به سوي عراق رو، خداي مي خواهد تو را شهيد و مقتول راه دين ببيند. اخرج الي العراق ان الله شاء ان يراك قتيلا. در سندي ديگر آمده است حبيب من اي حسين، پدر و مادر و برادر تو مشتاق ديدار تواند- و براي تو در بهشت درجات بالائي در نظر گرفته شد. [2] .

و اسناد متعدد ديگري هم قريب به اين مضمون ولي با عبارت ديگري وجود دارد.

بد نيست متذكر شويم كه در بسياري از اسناد و منابع مهم شيعي و اهل سنت راجع به خواب ديدن حسين بر سر قبر پيامبر سخني نيامده. [3] ولي اسنادي هم هستند كه آن را نقل كرده اند. [4] اما در كل تصميم او به هجرت امري مسلم است.


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي ج 1 ص 185.

[2] اسرار الشهاده.

[3] مثل ارشاد، ابن اثير، طبري و...

[4] مثل بحارالانوار، مقتل عوالم، منتهي الامال و...