بازگشت

تهديد و فريب در بيعت


معاويه ابتدا مغيره را به كوفه فرستاد كه امر بيعت با يزيد را در آن شهر جا بيندازد و مغيره به كوفه آمد و با تهديد و تطميع مردم را به بيعت وادار كرد. مردم بي حال و بي تفاوت، و عوام و غافل از دين، و از همه بدتر مردم شكم پرست با اخذ وجوهي دين را فروختند و بيعت كردند. معاويه خود از پسر مغيره پرسيد: پدرت دين مردم را با چه


مبلغي خريد؟ جواب شنيد كه با سي هزار درهم- گفت چقدر ارزان؟ [1] .

معاويه براي توسعه و تثبيت اين امر شاعران و مبلغان بسياري را استخدام كرد كه براي يزيد شعر بسرايند و در مدح و ستايش او سخن ها بگويند و اين شاعران و مبلغان دنياپرست و متملق اين چنين كردند. و هم براي عده اي هدايا فرستاد، گروهي از مخالفان را كه قابل خريد نبودند سركوب كرد و برخي را به اسم مداوا نزد پزشك فرستادند و او را ببهانه اي كشتند (مثل عبدالرحمن بن خالد). [2] .

برخي ديگر از ارعاب كردند، به برخي از شهرها شايعه سازاني فرستادند كه آنها به نزد مردم رفته و مي گفتند همه مردم شهرهاي اسلامي با يزيد بيعت كردند شما چرا بيكاريد و... [3] .

البته در امر ولايتعهدي، و به دنبال آن بيعت خواهي براي يزيد اعتراضات زيادي صورت گرفت ولي معاويه هر كدام را بنحوي سركوب مي كرد و در تمام مدت چهار سال آخر عمر بالاخره موفق نشد كه از حسين عليه السلام براي يزيد بيعت بگيرد و هم چنان نگران آن بود تا از دنيا رفت.


پاورقي

[1] کامل ابن اثير ج 3 ص 503.

[2] ص 69 مقاتل الطالبين.

[3] حاشيه الاستيعاب ج 2 ص 400 و اسنادي ديگر در اين زمينه.