بازگشت

ضديت با علي


علي عليه السلام الگو و سمبل شيعه و دنياي اسلام پس از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله بود. براي سركوب شيعه مي بايست علي عليه السلام را سركوب كنند و همين كار را كردند. ماجراي سقيفه شاهدي زنده براي اين ادعاست و بند به گردن علي انداختن و او را براي بيعت به مسجد بردن، كه معاويه هم به آن اعتراف كرده بود، گوشه اي از همين طرح بود. و شنيديد كه علي را متهم كردند كه جوان است و اهل شوخي است و به درد خلافت نمي خورد!!

بعدها اين موضع مخالف بضديت مبدل شد و كوشيدند او را در بني جمع و جماعات مورد لعنت قرار دهند و بر او دشنام بگويند. در اين زمينه بيشرمي بجائي رسيد


كه در عصر زياد بن ابيه هر كس از لعن علي خودداري مي كرد، جزايش شمشير بود. [1] .

معاويه عده اي را مامور كرد كه روايات طعن آلودي را در نكوهش علي عليه السلام تهيه كنند و مقرري قابل توجهي دريافت دارند و در اين راه افرادي مثل ابوهريره، عمر بن عاص، مغيره بن شعبه، عروه بن زبير و... چه رسوائي هاي بوجود آوردند. [2] .

او را فردي بي نماز، مردم آزار، دور از دين معرفي كردند و در عصر بني اميه در هزار منبر او را بصورت مستمر لعن مي كردند. [3] آنها طي سالها اسم و ياد علي عليه السلام را از ذهنها شسته بودند طوري كه نامگذاري فرزند به نام علي (ع)، فاطمه (ع)، حسن (ع)، و حسين (ع)، و ذكر و ياد آنها موجب شكنجه فراوان بود و هر اعتراضي در اين زمينه در گلوها خفه مي شد.


پاورقي

[1] مسعودي حاشيه ابن اثير.

[2] ابن ابي‏الحديد ج 4 ص 61.

[3] حافظ- سيوطي.