بازگشت

منفي بافي ها


علاوه بر اين دو خط (خط جبر و خط مرجئه) خط سومي هم در جامعه وجود داشت كه مردم را عملا از دين تخليه مي كرد. و آن خط منفي بافي ها بود، مردم در برابر منفي بافي ها اميد خود را از دست مي دادند و روحيه كوشش و تلاش شان از ميان مي رفت. مي دانيم آدمي به اميد زنده است و بانتظاري و مقصدي دست به اقدامي مي زند.

كعب الاحبار، آن يهودي مسلمان نما، همانكس كه مورد طرد و شتم ابوذر قرار گرفته بود به عنوان يك عالم غيبگو در ميان مردم شهرت داشت و از آينده ي اسلام خبر مي داد. او مي گفت حكومت هرگز به بني هاشم نمي رسد. كنايه از اينكه مخالفت با بني اميه بي ثمر است.

عبدالله عمر گفته بود: هرگاه ديديد بني هاشم به حكومت رسيده بدانيد عمر دنيا سرآمده است، كنايه از اينكه تا دنيا دنيا است آنها به حكومت اقتدار نمي رسند. [1] نمونه اين انديشه ها كم نبودند و بني اميه آنها را رواج مي دادند. البته جو فكري مردم نيز آماده قبول اين منفي بافي ها بود زيرا مي ديدند كه چگونه بني اميه خاندان علي را از بين بردند، شيعيان او را تار و مار كردند و احدي جرات ندارد خود را شيعه و يا طرفدار آن معرفي كند.


پاورقي

[1] زندگي امام حسين عليه‏السلام ص 193 به نقل از تاريخ ابن عساکر.