بازگشت

ترسو بودن آنها


شايد مهمترين شاخصه فكري و رفتاري شان ترسو بودن اهل كوفه بود و بخاطر ترس، پيمان شكني و بي وفائي داشتند. در جريان دستگيري مسلم، هاني قيام كرد چهار هزار سواره و هشت هزار پياده با او بودند. و اگر هم پيمانهاي كنده هم بكمك مي رسيدند عده آنها از سي هزار نيز بالغ مي شد. ولي با يك تهديد ابن زياد همه از جا دررفتند. تا حدي كه هاني دستگير شد و او را بر روي زمين مي كشيدند و به سوي مسلخ مي بردند. و او فرياد مي زد و كمك مي طلبيد و احدي او را اعانت نكرد. [1] .

ابن زياد به آنها اخطار كرد كه هر كس به جنگ حسين نرود، ما عهد خود را از او برمي داريم و مردم ترسيدند و كار ترس بجائي رسيد كه جمع عظيمي از آنها به سوي لشكرگاه رفتند فلم يبق محتلم بالكوفه الا خرج الي العسكر بالنخيله. [2] .

سعد بن عبيده گويد: در ايام ورود حسين به كربلا عده اي از شيوخ به پشت بام مي رفتند و دعا مي كردند كه خدايا نصرت خود را بر حسين عليه السلام نازل فرما!! فردي خطاب به آنها گفته بود اي دشمنان خدا چرا از پشت بام فرود نمي آئيد كه او را ياري


كنيد. [3] .

شايعه حركت لشكر از شام مردم كوفه را مي لرزاند. آنچنان كه در جريان دستگيري مسلم عليه السلام هر پدري يا مادري دست فرزند جوان خود را مي گرفت و بخانه مي برد. مسلم عليه السلام نماز مغرب را با جمعي در مسجد برگزار كرد و در نماز عشاء فقط سه چهار نفري باقي مانده بودند. و پس از نماز عشا احدي نمانده بود كه او را پناه دهد و يا به خانه خود مهمان كند و او در كوچه هاي كوفه سرگردان بود.


پاورقي

[1] مروج الذهبل ج 3 ص 59.

[2] الاخبار الطوال ص 255- بلاذي ج 2 ص 179.

[3] انساب الاشراف ج 2 ص 226.