بازگشت

داستان شيعه


داستان شيعه داستاني غم انگيز است. از همان آغاز با مشكلاتي مواجه شده اند كه


حل و رفع هر كدام از آنها به تنهائي ميسر نبود، بلكه روز بروز بر دامنه آنها افزوده مي شد. از همان سالهاي اول خلافت شيخين بسياري از بزرگان شيعه بجرم ذكر حديث در شان و منزلت علي عليه السلام كتك خورده و به زندان افتادند.

آري، بهنگامي كه بر سر فاطمه عليهاالسلام تنها دختر رسول الله و يادگارش آن چنان آيد، و به هنگامي كه علي، آن برادر و وصي پيامبر را براي بيعت به مسجد برند و زير تيغ نگهدارند تكليف شيعيان كاملا روشن است.

و بعدها در عصر عثمان ابوذرها تبعيد شدند و در عصر معاويه، آنها را از سهم بيت المال محروم نمودند، و تدريجا از زمان امام مجتبي عليه السلام و پس از صلح، تصفيه حسابهاي خونين شروع شد تا حدي كه برخي را با نيزه كشتند، عده اي را با شمشير، بعضي را دست و پا بريدند و بخود رها كردند تا جان دهند و عده اي را زنده به گور نمودند.

اين جريان در تمام مدت حكومت بني اميه و بني مروان وجود داشت و در عصر حكومت بني عباس وضع پس از مدتي بمراتب بدتر شد تا حدي كه در شعري منسوب به امام عسكري عليه السلام آمده است:

يا ليت جور بني مروان دام لنا... اي كاش جور بني مروان بر سر ما مي پود و بني عباس بر سر كار نمي آمدند زيرا آنها حتي برخي از شيعيان را در لاي ديوارهاي ساختمان قرار دادند و بنا را ساختند و آنها در لاي ديوارها مدفون شدند.