بازگشت

اشك محرومان


در برابر اين شرايط و اوضاع، محرومان جامعه حضور داشتند كه دستشان به جائي بند نبود. در برابر ظلم و ستم اغنياء و زورگوئي و استبداد زمامداران راه نجاتي


نداشتند و تنها راه آرامش شان اشك ريزي بود.

در آن روزگار بخاطر تعصب عربيت، بر افراد غير عرب ستم بسياري وارد مي شد. كار به جائي رسيد كه در امر ازدواج دختران موالي را از پدرشان خواستگاري نمي كردند، بلكه خواستگاري از متنفذان و اشراف محلي بود و اگر پدري بدون اجازه فردي قدرتمند دخترش را به ازدواج مي داد زناشوئيش زنا بحساب مي آمد.. و يا اگر عربي در بين راه يك موالي را مي ديد بخود حق مي داد كه بار خود را بر دوش او بگذارد تا بمقصد برساند و يا اگر عربي يك موالي را سواره مي ديد او را پياده مي كرد و خود سوار مي شد... [1] .

سمره بن جندب والي بصره زنان قبيله همدان را كه از شيعيان بودند اسير كرد و حتي آنها را فروخت و اين كار براي تحكيم شرايط معاويه بود. [2] و چنين اوضاع و شرايطي بود كه اشك محرومان را سرازير مي كرد و رشته انس با يكديگر و وحدت جامه را از بين مي برد و در نهايت به سقوط جامعه اسلامي و پوسيدگي آن از درون منجر مي شد.


پاورقي

[1] ص 141 پژوهشي در زندگي امام حسين عليه‏السلام.

[2] الاستيعاب ج 1 ص 165.