بازگشت

طبقات مردم


او در عصري قرار گرفته است كه مردم به جد ولي ناصواب، بصورتي كامل


طبقه بندي شده اند.

- طبقه زمامداران، كه بفرموده علي عليه السلام بايد خود را اضعف مردم تطابق دهند ولي اينك در بهترين شرايط مالي و خور و خوابند (ان الله فرض علي ائمه العدل ان يقدروا معيشتهم بضعفه الناس...) [1] .

- طبقه اشراف كه در سايه رشوه ستاني از طبقه زمامدار، با استفاده از موقعيت و شرايط، و بر اثر جهل و غفلت حكام، و وارونه كردن تعاليم و احكام دين به ثروت و موقعيتي دست يافته اند و مليونرهاي زمانند.

- طبقه متوسط كه سري به كار و بعضي هم سري به آخور دارند و به تكرار مكررات و اداي زندگي درآوردن مشغولند. و چه بسيار از آنها كه از اوضاع روز و جريانات سياسي غافل و از آن دور و بركنارند.

- طبقه بردگان و مزدوران كه در واقع بعنوان اسباب و ابزاري در اختيار ثروتمندان قرار دارند و وسايل عيش و موجبات ثروت آنان را فراهم مي آورند. و در هيمن گروه طبقه فقرا، ايتام بازماندگان از جنگ، و شيعيان محروم از بيت المال قرار دارند.

از نظر خط فكري نيز در آن عصر اين گروهها بچشم مي خورند: طبقه هم خوان و هماهنگ با نظام، طبقه بي تفاوت كه بيشترين افراد جامعه را تشكيل مي داند و طبقه حساس و بيدار و مخالف با نظام كه جدا در اقليت بودند.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه.