بازگشت

سرحد مظلوميت


او مظلوم است و مظلوميت او بميزاني است كه وقتي جريان عاشورا را براي يزيد نقل كردند گفته بود. اما لو كنت صاحبه لدفعت عنه و لو بهلاك بعض ولدي. اگر من همراه او بودم از او دفاع مي كردم اگرچه بمرگ يكي از فرزندانم تمام مي شد. [1] .

شما كدام مظلوم را مي شناسيد كه به جرم بيعت نكردن محاصره اش كنند؟ همه ي فرزندان و ياران او را تشنه نگه دارند؟ بچه شيرخواره اش را بكشند؟ زنان و دخترانش را كتك بزنند؟ حتي پس از كشتن او به بازماندگانش اجازه گريه ندهند؟

شما كدام مظلوم را مي شناسيد كه مردم بهره گرفته از جود و سخايش او را بكشند؟ خيمه هاي او را غارت كنند؟ حتي پيراهن كهنه اي را كه بر تن بجاي كفن او بود از تنش به درآورند؟ انگشت او را به طمع انگشتريش ببرند؟ بر جنازه اش اسب بتازند؟ و...

آري، مظلوميت او از دوران خردساليش آغاز شد و در كربلا به اوج خود رسيد و او را مظلوم يگانه تاريخ ساخت. هر آنگاه كه داستان شهادتش به ياد رسول خدا صلي الله عليه و آله مي افتاد، اندوهگين مي شد و حتي به گريه مي افتاد. [2] .



پاورقي

[1] ص 86 مجالس المواعظ.

[2] خصايص سيوطي ج 2 ص 125.