اعتراف خصم
درباره عظمت قيام و عظمت مقام و روح حسيني همگان سخن گفتند حتي دشمنان. خولي پس از شهادت حسين عليه السلام به نزد ابن زياد آمد و در بارگاه او، جلوي جمع چنين سرود.
- او فر ركابي فضه و ذهبا
- لقد فتلت السيد المحجبا
- قتلت خير الناس اما و ابا
- و خيرهم اذ ينسبون نسبا
تا ركاب مرا پر از طلا و نقره كن
من آقاي بزرگوار و ارزنده اي را كشته ام
بهترين افراد مردم را از نظر پدر و مادر من كشته ام
و بهترين آنها بهنگامي كه كسي بخواهد به نسبي افتخار كند [1] .
معاويه به يزيد گفته از ابن عباس شنيدم كه پيامبر صلي الله عليه و آله در حين وفات حسين عليه السلام را بر سنيه چسبانيده و فرمود
- هذا من اطائب ارو متي
- و ابرار عترتي
- و خيار ذريتي
- لا بارك الله فيمن لم يحفظه من بعدي
او از پاكان دودمان من است.
و از نيكان عترت من است.
و از بهترينهاي ذريه من است.
خير نبيند كسي كه پس از من او را نگهدار نباشد. [2] .
عظمت او از پيش روشن و آشكار بود و در جريان شهادت آشكارتر گرديد. اگر كربلا و قيام او نبود چگونه مي توانستيم از عظمت روح او و بلندنظري او سر در آوريم و چگونه مي توانستيم بفهميم كه شخصيتي چون حسين را در مقابله با حكام زمان چه تفاوتي و چه مقام و موقعيتي است.
پاورقي
[1] ص 21 اسدالغابه ج 2.
[2] مقتل خوارزمي.