بازگشت

احساس مسووليت


او در برابر چنين اسلام عزيزي احساس مسووليت مي نمود. خود را همه گاه مامور حفظ اسلام در دفاع از تعاليم و مقدسات آن مي دانست و احساس مي كرد و در برابر آن همه فداكاريها و خون دادنها و تحمل رنجها و مرارتها براي آن، از سوي جد و پدر و مادر و برادر و آن همه عزيزان پاكدل مسوول است و موظف.

براي اداي وظيفه و ايفاي مسووليت از جاي برخاست، ولي در عصر و زماني كه برخاستن براي او شرعا مجاز و حساب شده بود. از شهر و ديار خود حركت كرد، ولي درست در موقعيت و زماني كه هجرت ضرور مي نمود. به قيام مسلحانه اي پرداخت ولي باز هم در موقع و زمانش. و خون داد و جان داد آنهم درست در موقعي كه احساس مي كرد اينك وقت خون دادن است.

غمي بزرگ براي حفظ اسلام بر دل او سنگيني مي كرد، زيرا مي ديد بني اميه در صدد ريشه كن كردن درخت اسلام است و امت اسلامي دچار سردرگمي شگفت انگيزي است و بسياري از تعاليم اسلامي در مسير وارونه شدن و يا محو و فنا


شدن اند و دشمن آگاه طرح خطرناكي را براي اسلام دارد.

او در پي فرصتي بود تا بر بني اميه بشورد و اگر قادر به زوال آنها نيست، لااقل به مردم تفهيم نمايد آنچه را كه بني اميه به اسم اسلام عرضه مي كنند اسلام نيست. و هم پرده از خيانتهاي آنها بردارد و معاويه و يزيد را بهمانگونه كه بودند معرفي نمايد.

اين فرصت با مرگ معاويه حاصل شد و او در عصر زمامداري يزيد و تحميل او بر امت اسلامي قرار گرفت. يزيد چون معاويه نبود، اسناد زنده اي كه آشكارا پرونده فساد او بحساب آيند بسيار داشت. و امام مي توانست عامه را به جريانات و اوضاع يزيد آگاهي دهد و از اين طريق انديشه اسلام راستين را زنده كند. و به احياء سنت بپردازد: او در انديشه سه راه بيشتر نداشت 1- راه سكوت و بي تفاوتي، 2- راه محرمانه حركت كردن و در گوشي پيام رساندن، 3- و راه قيام و بي پرده وارد ميدان شدن و امام اين سومي را برگزيد. و در اين راه با قدرت تبليغ، فصاحت در سخن، با جرات و شجات وارد ميدان شد.