بازگشت

تعبيرات از مرگ


تعبيرات او از مرگ، تعبيرات شگفت آوري است در هيچيك از اين تعبيرات مفهوم ترس و نفرت و زشتي به چشم نمي خورد، در همه جاي آن نوعي وصول به مطلوب و ترس زدائي از آن بچشم مي خورد. در هشتم ذي حجه، در حين حركت از مكه مرگ را به گردنبندي تشبيه كرده است كه بر گردن دختران و نوعروسان مي افكنند.

خط الموت علي ولد آدم مخط القلاده علي جيد الفتاه مرگ بر آدمي بهمانگونه وابسته است و فرود مي آيد كه گردنبندي بر گردن نوعروسان- در تعبير درگير او مرگ را همانند پلي ذكر كرده است كه بايد از آن گذشت. به روايتي در اين زمينه از امام سجاد علي بن الحسين عليه السلام توجه كنيم. او نقل مي كند:

بهنگامي كه در روز عاشورا كار بر پدرم سخت شد، ياران به سوي او نگريستند و ديدند او برخلاف ديگران است كه در سختي جنگ رنگشان تغيير يافته و گاهي از هيبت خصم لرزانند. از ويژگي هاي حسين و برخي از ياران او اين بود كه در سختي جنگ و احساس مرگ:

- تشرق الوانهم

- و تهدي جوارحهم

- و تسكن نفوسهم

رنگ چهره شان درخشان مي شد.

بدنشان (بجاي لرزش) آرامش مي يافت.

و روانشان سكون و آرامش مي يافت.

برخي از يارانش به يكديگر مي گفتند: خوب نگاه كنيد. گوئي از مرگ باكي ندارد: انظروا لا يبالي بالموت.

و در چنين حال و وضعي امام عليه السلام خطاب به آنها فرمود:

- صبرا يا بني الكرام

- فما الموت الا قتظره

- تعبر بكم عن البوس و الضراء الي الجنان الواسعه و النعيم الدائمه

اي بزرگزادگان صابر و متحمل باشيد.

مرگ پلي پيش نيست.

با گذر از اين پل از بدبختي ها و مرارتها رها مي شويد و به سوي بهشت وسيع و نعمت جاوداني روان مي گرديد.


فاتكم، يكره ان ينتقل من سجن الي قصر؟

- و ما هو لاعدائكم الا كمن ينتقل من قصر الي سجن

كداميك از شما ناراحت از آنيد كه از زنداني وارد قصر شويد؟

و اين مرگ براي دشمنان شما همانند انتقال از قصري به زندان است. [1] .

تعبيرات ديگري از او بهمين مفاهيم است مثل تعبير به جسر كه بايد از آن گذر كرد.


پاورقي

[1] بحار ج 44 ص 297.