بازگشت

اعتراضات


معاويه با ماجراي استلحاق، زياد بن ابيه را برادر خود خواند. و او را منصب و موقعيت داد، او با آشنايي كه از شيعيان داشت، آنها را در هر گوشه اي كه پنهان شده بودند شناسائي كرده و سر به نيستشان نمود. رقم آدم كشيهاي او را كه به فرمان معاويه صورت مي گرفت، خداي داند و بس و فقط مي گوئيم، ديگر هيچ شيعه اي بر جان و مال و خاندان خود ايمن نبود.

از ننگهاي دوران حكومت معاويه اين بود كه دستي آلوده به خون بهترين پاكان و عزيزان اسلام داشت و در آن جو خفقان و نكبت، احدي را جرات اعتراض نبود. اما حسين عليه السلام تنها كسي بود كه با جرات و شجاعت بسيار معاويه را تحت سخنان كوبنده و سرزنش آميز خود قرار داده و عمل ننگين او را بارها و بارها مورد اعتراض و تقبيح قرار داد، او در نامه اي به معاويه خيانتهاي او را بر شمرد و به او هشدارها داد، به اينصورت:

- آيا تو قاتل حجر بن عدي و ياران عابد او نيستي كه بندگان پاكنهاد پروردگار بودند.


- آيا تو نيستي كه به زياد نوشته اي نوشته اي هر كس كه دوستدار علي است به قتلش برسان.

- آيا تو همان نيستي كه عمرو بن حمق خزاعي صحابي پير رسول الله را كه بنده شايسته اي براي خدا و جسم او از عبادت فرسوده گشته بود كشتي؟

- آيا تو آن نيستي كه همه تعهدات مربوط به صلح را زير پا گذاشتي و سنت پيامبر را نديده گرفتي؟

- آيا تو همان نيستي كه اولياي خدا را بي جهت از خانه خود تبعيد مي كني؟

- آيا تو نيستي كه بي گناهان را تنها بجرم دوستي ما با تهامات بي اساي مي كشي؟-...

- من فتنه اي خطرناكتر از تو براي اسلام نمي بينم. اگرچه قصد جنگ ترا ندارم، ولي ترس از آن دارم كه خداي از اين ترك جنگم با تو ناراضي باشد. بدان كه روز سختي در پيش داري، و كشته شدگان و مظلومان روزي از تو قصاص خواهند كرد... [1] .


پاورقي

[1] الامامه و السياسه ج 1 ص 189- کامل ج 3 ص 233 و.