بازگشت

آزاديها


امام چون ديگر افراد جامعه، غلامان و كنيزاني داشت كه در سايه عنايت و سرپرستي او زندگي مي كردند و البته هر كدام از آنها وظيفه اي را بر عهده داشتند، امام همه گاه در پي آن بود كه اين غلامان و كنيزان را تربيت كند و بپروراند و آنگاه آزادشان سازد. بهمين جهت با مختصر بهانه اي موجبات آزادي آنها را فراهم مي كرد.

كنيزي به محضر او آمد و ظاهرا شاخه گلي را به امام تقديم كرد. امام در ازاي آن فرمود، تو در راه خداي تعالي آزادي انت حره لوجه الله تعالي فردي به او عرض كرد اين كنيز چيز مهمي به تو نبخشيد كه آزادش كرده اي- امام به اين آيه قرآن استناد كرد كه اگر كسي به تو بخششي و عرض سلامي گفت، تو او را با تحيت بهتري پاسخ گوي و اذا حييتم بتحيه فتحيوا باحسن منها. [1] او در واقع تقديم شاخه گل را نوعي تحيت تلقي فرمود. [2] .

او در محلي غلامي را ديد كه لقمه ناني را به دهان مي گذارد و لقمه اي را هم جلوي سگي مي اندازد. امام از او علت اين كار را پرسيد- غلام جواب داد يابن رسول الله من فردي مغموم و پريشانم- مي خواهم اين سگ را شاد و خوشحال كنم، شايد خداي تعالي در ازاي آن مرا شاد و خوشدل سازد. امام را اين انديشه خوش آمد و به نزد صاحب او رفت كه يهودي بود و غلام را به دويست دينار خريد و آزاد كرد [3] و نوشته اند


يهودي از بركت اقدام حسين عليه السلام اسلام آورد و آن مبلغ را به غلام بخشيد و...


پاورقي

[1] آيه 86 سوره نساء.

[2] حليه الابرار ص 581.

[3] ص 330 جلاء العيون.