بازگشت

جنگ و حمله او


او در جنگ شجاعانه مي جنگيد، صابرانه حمله مي كرد. اگر بر او زخمي مي زدند و او را مي انداختند، باز هم از جاي برمي خاست و حمله مي كرد. [1] از جهاد فراري نبوده و از آن ابائي نداشت. او ضربه زدن بي حساب نداشت و بر خصم ضربه اي نمي زد كه محتاج به ضربه دوم باشد.

مرحوم آيه الله شيخ جعفر شوشتري مي گويد: او حمله مي كرد، و دشمن در برابر او 30 هزار تن بود. ولي آنها از امام مي گريختند و همچون ملخ ها از حمله او پراكنده مي گشتند. امام صفها را از هم ميدريد وارد قلب دشمن مي شد، و از چپ و راست به آنان حمله مي كرد، آنها را پراكنده مي ساخت علامات و پرچمهاي جنگيشان را سقوط مي داد. [2] .

گاهي بر دل برخي از سربازان امام از حمله دشمن رعبي مي افتاد. مي فرمود: چرا مي ترسيد؟ نحن والله اقدر عليهم منهم. بخدا ما از آنها تواناتريم. او بصورت لا ينقطع و


بي محابا بر دشمن حمله مي برد، مردم را به مبارزه مي طلبيد. گاهي برخي از قهرمانان و سرشناسان براي مبارزه ي تن به تن به سوي او روي مي آوردند ولي امام با ضربه اي كارشان را مي ساخت و ديگر كسي جرات حضور پيدا نمي كرد. [3] .

آنها كه شاهد صحنه بودند ادعا داشتند هرگز نديديم كه كسي را آنچنان محاصره كنند، و آن همه فرزندان و ياران او را بكشند و او همچنان قوي و نيرومند، صابر و ثابت قدم بر جاي ماند. چون شيري حمله كند و اضطرار و اضطراب بر او غلبه ننمايد. [4] .


پاورقي

[1] الاتحاف بجب الاشراف ص 16.

[2] ص 142 مجالس المواعظ.

[3] ص 141 مجالس المواعظ.

[4] ثوره الحسين عليهم‏السلام.