بازگشت

موضع داري او


او موضع حقي داشت و در برابر جريانات و حوادث جامعه، بي تفاوت نبود. حق را مي شناخت و از آن دفاع مي كرد. و در طريق حفظ موضع حق، هيچ چيز او را از مقصدش بازنمي داشت. او عزيزانش را عزيز مي داشت، ياران وفادارش را دوستدار بود. حتي بر سر جنازه ي برخي از آنها بشدت گريست. ولي اين عاطفه سبب نشد كه ذره اي از موضع خود عدول كند.

در روز عاشورا غالبا هر شهيدي كه بر خاك مي افتاد امام، خود را به بالاي سرش مي رسانيد. سر او را بر دامن مي گرفت، با او سخن مي گفت، دلداريش مي داد، تا آرام جان بسپارد و بعد جنازه اش را به قتلگاه و دارالحرب منتقل مي كرد. او خود، جنازه ي طفل صغيرش را در پشت خيمه دفن كرد و در برابر آن صحنه ها مي فرمود تنها چيزي كه اين مصائب را بر من آسان مي كند اين است كه مي بينم خداي ناظر من است و آنچه در اين جهان بر ما مي گذرد ذخيره آخرت ما قرار مي دهد. [1] .

عبدالله بن عمار درباره روحيه او مي گويد: من هيچ اندوهگين مقهوري را نديدم كه فرزندان و برادران و ياران خود را از دست داده باشد و مانند حسين عليه السلام با قوت قلب و شجاعت با مردم جنگ كند. او هرگاه به انبوه لشكر حمله ور مي شد، مردم راه را به روي او باز مي كردند و همه از او مي گريختند. [2] .

هرچه مشكلات و سختي ها بر او بيشتر مي شد، و هر قدر ناراحتي هايش افزونتر مي گشت، چهره مباركش درخشان تر و نوراني تر مي گردد. [3] در حين سخنراني در ميدان، شنيد كه زنان در خيمه ها مي گريند، فورا علي اكبر و ابوالفضل عليهماالسلام را فرستاد بروند و زنان را ساكت كنند و خود به سخنراني خويش ادامه داد. [4] .


پاورقي

[1] ثوره الحسين عليه‏السلام.

[2] البيان و التبيين جاحظ ج 3 ص 171.

[3] نفس المهموم ص 835.

[4] طبري ج: ص 242.