بازگشت

عدم تسليم


او در تمام مراحل كار و تلاش و حركت خود، موضع تسليم بخود نگرفت و از آن سخني نگفت. ديديم كه در جريان عاشورا همه جوانان و فرزندان او را كشتند و همه ي عزيزان او و برادران و ياران او را به شهادت رساندند. ولي تزلزلي در ادامه راهش تا شهادت پديد نيامد.

در جريان كربلا مورخي است بنام عقبه بن سمعان. او مي گويد: از مدينه تا مكه و از مكه تا عراق، و تا لحظه شهادت حسين عليه السلام حضور داشتم، خطبه ها، گفتگوها و سخنان و احتجاجات او را شنيدم، او بالاخره حاضر به بيعت و تسليم نگشت و هرگز سخني از


او بر اين مبنا كه بگذاريد بروم از او شنيده نشد. [1] مگر براي اتمام حجت.

او شجاعت و بلند نظري داشت، روح او كريم و بزرگوار بود، داراي شهامت و حميت بوده و لحظه اي تسليم ستم نشد. آن همه توطئه ها و نقشه كشيها براي ترور او، آن همه محاصره ها و تعصبها، آن همه برنامه هاي اجرا شده در ترور مومنان و صحابه ي پيامبر، داستان مسموميت برادرش كه با دست اجانب و در خانه امام مجتبي عليه السلام اتفاق افتاد، جريان زنده به گور كردنها دست و پا بريدنها، بي دفاع كشتنهاي افرادي چون حجر بن عدي و ديگران او را مرعوب نكرد و يا او را از ادامه راه باز نداشت. او انساني الهي بود تسليم اين تهديدها، و احيانا تطميعها نمي شد.


پاورقي

[1] تاريخ طبري ج 4 ص 313.