بازگشت

صراحت لهجه او


او داراي عظمت روح و صراحت لهجه بود، جرات و شجاعت بسياري داشت. سخن حق را مي گفت و از آن باكي نداشت و ما نمونه هائي از صراحت لهجه او را در همان خردسالي او مي بينيم كه به خليفه وقت گفته بود از منبر پدرم فرود آي و به منبر پدرت رو. [1] .

نمونه ديگر آن، در داستان و جريان معاويه است كه به او گوشزد كرد و صريحا اعلام نمود كه پسرت يزيد فردي آلوده و شرابخوار است و نمي تواند زمامدار مسلمين باشد و هم از اسرار زندگي يزيد او و سگبازي و ميمون بازي او، و هم آلودگيهاي ديگر يزيد پرده برداشت.

نمونه ديگر آن در مجلس وليد، فرماندار مدينه اتفاق افتاد كه به صراحت اعلام كرده بود فردي چون من، با يزيد فاسق بيعت نخواهد كرد و نمونه همين سخنان را مروان كه از در نصحيت!! با او سخن مي گفت اعلام نمود و نمونه هاي ديگر اين صراحتها از او بسيار است.

او در اعلام حق و بيان حقيقت باكي نداشت، اختناق، رعب، تهديدها و تطميع ها در او بي اثر بود و مطالعه مشي مبارزاتي او ترديدي در اين زمينه باقي نمي گذارد كه جريان امور او را ريشه در جان و وجود او داشت و زبان و صراحت لهجه او، تجليگاه صفات عالي انساني، بلندنظري و همت عالي او بود.


پاورقي

[1] صواعق محرقه ص 105.