بازگشت

خدمت و هدايت


او در طول مدت زندگي خدمت و هدايت را در هم آميخت. درست است به فقيران و نيازمندان كمك داشت، ولي سعي مي كرد در عين كمك رساني، هم آنها را به حقايقي آشنا سازد و هم آبروداري نمايد. فردي به نزدش آمد و عرض احتياجي كرد- امام فرمود از تو سه مساله مي پرسم و در ازاي هر پاسخ صحيح يك سوم نيازت را برمي آورم. آن فرد گفت آيا مثل تو پسر پيامبر از چون مني خواهي پرسيد؟ مگر من مي توانم به پرسش تو پاسخ گويم؟ امام فرمود: از جدم شنيدم ميزان احسان در ازاي ميزان معرفت افراد است.

المعروف بقدر المعرفه. گفت: بپرس. اگر به پاسخ آن دانا بودم جواب مي دهم وگرنه از تو ياد مي گيرم.

- امام پرسيد چه عملي از همه افضل است؟ اي الاعمال افضل؟ گفت: ايمان به خدا (الايمان بالله).

- پرسيد چه چيز مايه نجات از هلاك است؟ (فما النجاه من الهلكه؟) گفت: اعتماد به خدا: (الثقه بالله).

- پرسيد چه چيز مايه زينت آدمي است؟ (فما يزين الرجل؟) گفت: دانش توام با حلم (علم معه حلم).

- امام فرمود: اگر آن را نداشت؟ (ان فقد) گفت دارائي توام با جوانمردي (مال معه مروه).

- فرمود: اگر آن را نداشت؟ گفت: (فقر معه صبر) گفت: فقري كه توام با صبر باشد.

- فرمود: اگر آن را نداشت. گفت: (صاعقه تنزل من السماء فتحرقه) در چنان صورتي بايد صاعقه اي از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند.

امام تحسينش كرد، و مبلغ مورد درخواست او را به او داد و مبلغي هم (ظاهرا


انگشتري خود را) به او عطا كرد و فرمود آن مبلغ را براي بدهي خود بپرداز و اين انگشتري را هم بفروش و با آن براي خرج زندگي خود، اقدام كن. [1] .

او سعي داشت در امر هدايت آبروداري كند، در كمك به مردم شخصيت آنها را حفظ كند. و در عين حال راه و طريقه اي براي هدايت بجويد. از همان دوران خردسالي پيري را در حال وضو ساختن ديد كه به غلط وضو مي ساخت، با برادرش حسن عليه السلام به نزد او رفت و گفت من و برادرم وضو مي گيريم تو خطاي ما را بيان كن و آن پير خود به خطاي خويش واقف شد.


پاورقي

[1] احقاق الحق ج 11 ص 442.