بازگشت

امر به معروف حسين


او آمر بمعروف و ناهي از منكر بود و اين امر براي او از چنان حرمت و عظمتي برخوردار بود كه در وصيتنامه خود به محمد حنفيه، در حين خروج از مدينه نوشته بود:


... اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيره جدي و ابي... [1] در اين حركت و خروج قصد امر بمعروف و نهي از منكر دارم و مي خواهم بسيره جد و پدرم عمل كنم و در آن وادي سير و حركت نمايم...

آري او امر بمعروف مي كرد و آن را ضامن دوام و بقاي يك مكتب يا يك جامعه مي دانست، نهي از منكر مي نمود و آن را وسيله اي براي پاكسازي جامعه و تضمين كنده ي رشد و عدالت بحساب مي آورد و چه بسيار بودند بديها و نادرستيها و ظلم و تبهكاريها در آن روزگار كه هر كدام به تنهائي براي تزلزل اركان دين، كفايت كننده بودند.

او در طريق نظارت اجتماعي و دفاع از مقدسات سعي داشت خطاهائي كه به اسم اسلام در جامعه ساري و جاري است گوشزد مردم كند تا آنان عمل زمامداران را بحساب اسلام واريز نكنند و از سوي ديگر سعي داشت مردم را به ملاكهاي راستي و درستي، بويژه در احكام و ابعاد حيات اسلامي آشنا نمايد.


پاورقي

[1] احتجاج طبرسي.