تداوم عبادت
عبادت حسين لحظه اي و موقعيتي نبود، بلكه تمام لحظات و دم زدن هاي او عبادت بحساب مي آمد، جهاد او عبادت بود، قيام او عبادت بود، خطبه و سخنراني او عبادت بود، شمشير زدن او، نصيحت او به دوست و دشمن، صبر او، و تحمل او عبادت بود. آن ساعتي كه با خصم مي جنگيد عبادت مي كرد، آن لحظه به خاك افتادن او عبادت بود، و آن جان دادن او در عين صبر و تحمل عبادت بود.
اما در چنان وضع و حالي گوئي باز هم آن عبادت را هم كفايت كننده و قابل عرضه نمي دانست. در عين افتادگي و بي رمقي در قتلگاه و لبانش در عين خشكي و تشنگي به ذكر خدا مترنم بود.
- الهي رضا بقضائك
- صبرا علي بلاءك
- تصديقا لامرك
- لا معبود سواك
خدايا به حكم تو راضيم.
بر بلاي تو صابرم.
و من تو را تصديق دارم.
جز تو معبودي نيست. [1] .
پاورقي
[1] بلاغه الحسين.