بازگشت

خشيت او


او از خداي خشيت داشت زيرا كه مصداق كامل عالم و در راس علماست. انما يخشي الله من عباده العلماء. [1] برخلاف افراد عوام است كه شناخت و معرفت اجمالي نسبت به پروردگار داشته باشد. مي داند خدا را چه عظمتي است و داراي چه امر و نهيي و چه پاداش و كيفري است.

او به درگاه خدا روي مي آورد، ولي از روي فهم و معرفت و از روي بصيرت عظمت. او را در نظر مي آورد و خردي و كوچكي خود را در برابر او مي نگرد و احساس اين امر او را به خوف و خشيت مي اندازد آنچنان كه بدن او لرزان است و از آن مهمتر با ياد خدا دل او. الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم [2] گويند در حين حركت به سوي نماز و اقامه ي آن چهره ي حسين زرد و از خود بيخود بود. به او گفته اند اين چه وضعي است كه براي تو پديد آمده؟ و امام در پاسخ شان فرمود گويا نمي دانيد كه من در حضور چه كسي مي خواهم به قيام بپردازم. ما تدرون بين يدي من اريد ان اقوم و اين وضيعت و حالتي بود كه براي هم حضرات معصومين پديد مي آمد. [3] .

او از خدا و حسابرسي او ترس داشت و اين ترس را كه ناشي از علم و آگاهي بود آن را براي خود مزيتي دانسته و وسيله ايمني در قيامت مي شناخت. او مي فرمود در روز قيامت كسي ايمني نتوان داشت مگر آنكس كه در دنيا از خداي بترسد. لا يامن القيامه الا من خاف الله في الدنيا.



پاورقي

[1] 28- فاطر.

[2] سوره انفال، 2.

[3] فصول المهمه.