بازگشت

يزيد و شرايط امام


ولي بالاخره معاويه از دنيا رفت و يزيد بر جاي او نشست. وضع و شرايط غير از گذشته بود و حال مي شد طرح و برنامه اي را تهيه ديد و منويات خود را در امر حفظ اسلام جامه عمل پوشاند.

- زيرا از يك نظر معاويه فريبكار از ميان رفته و مردم بيش يا كم از وضع و حالش خبر يافتند.

- و از سوي ديگر يزيد بر حكومت نشسته كه مردم او را نيكو مي شناختند و اصل مساله اين بود كه او براي عده اي شناخته شده بود.

امام در اين وضع و شرايط مسووليت جديدي را احساس مي كرد بويژه كه مي ديد امويان با مرگ معاويه دست از آستين بدر آوردند و در پي نابودي اسلامند. فتنه ها براي امت سالامي از هر سو بروز و ظهور كرده و از جمله آن، مشتبه بودن امر اسلام بر مردم


بود. امنيت از جامعه رخت بربسته و هيچ مومن راستيني باقي نمانده بود جز آنكه بر جان خود بيمناك بود. بدعتها توسعه يافته و هيچ دشمن اسلامي باقي نماند جز آنكه پرده دين را دريده و كفر و نفاق خود را علني كرده بود.

مبارزه با عوامل فساد در چنين جو و شرايطي از وظايف امام و از امور عقلائي بود. او وظيفه داشت فطرتها را بيدار كند، مردم را عليه شرايط نابسامان كنوني تجهيز نمايد و آنها را به قلع و قمع منافقان وادارد و حقايق را براي شان آشكار سازد.