بازگشت

مقدمه


بالاخره معاويه از دنيا رفت و پسرش يزيد بجاي او نشست. او در زمان مرگ پدر در پايتخت حضور نداشت ظاهرا در بيرون دمشق و براساس اسناد و رواياتي در گشت و گذار و شكار بود. او را به دمشق آوردند او بعنوان جانشين و خليفه بعدي بر جنازه پدر نماز خواند و او را دفن كرد.

6 ماه آخر دوران عمر و امامت حسين عليه السلام در عصري است كه يزيد به اداره امور مملكت مشغول است و همان پيش بيني امام حسين عليه السلام به واقعيت پيوست كه فرموده بود، در دوران حكومت او بر اسلام سلام است چرا كه يزيد در پي كشتن و ذبح اسلام بود.

او پس از مراسم كفن و دفن به تحكيم موقعيت و حفظ شرايط خويش برآمد و بر خلاف سفارش پدر تصميم گرفت بزرگان و سران را تابع خود كند و از آنها بيعت بگيرد و اين قبل از نشر خبر مرگ معاويه در جامعه اسلامي آن روز بود. مساله بيعت خواهي يزيد مطرح شد كه آن خود سرمنشاء تكون تاريخي ننگين براي دنياي بني اميه و شرف و رشد و فضيلت براي دنياي اسلام و تشيع است.