بازگشت

لحظه ي پاياني


شب شد بدن فاطمه عليهاالسلام را غسل داده و كفن كردند و آماده ي دفن نمودند. كودكان


رخصتي يافتند كه با مادر وداع كنند. هر كدام بنحوي بدن مادر را در كنار گرفتند و با اشك و گريه با او سخن ها گفتند. دو جمله از حسين عليه السلام در اين زمينه نقل كنيم او مي گفت:

- يا اماه كلميني قبل ان يفارق روحي بدني

- كلميني قبل ان يتصدع قلبي فاموت،

مادر پيش از اينكه جانم از بدنم مفارقت كند با من سخن بگوي.

مادر با من سخن گوي، پيش از آنكه دلم بشكافد و مرگم فرارسد. [1] .

راوي گويد:

- اني اشهدالله

- انها قد حنت و انت و مدت يديها

- و ضمتهما الي صدرها مليا

- و اذ بهاتف من السماء ينادي يا اباالحسن،

- ارفعهما عنها

- فلقد ابكيا والله ملائكه السموات و الارض

من خداي را به گواهي مي گيرم.

فاطمه عليهاالسلام ناله اي كرد و آهي كشيد و دستهايش را گشود.

و آن دو عزيز (حسن و حسين عليه السلام) را محكم بسينه چسبانيد.

در اين هنگام منادي از آسمان ندا سر داد: اي علي عليه السلام

كودكان را از روي سينه ي مادر بردار.

بخدا سوگند آنها با اين وضع و حال خود فرشتگان خدا را به گريه انداختند. [2] .



پاورقي

[1] کشف الغمه.

[2] بحارالانوار ج 44.