بازگشت

لحظات مرگ


چند وعده از نماز را در مسجد اقامه نكرد و با تني تبدار در خانه باقي ماند. عزيزانش در دور و بر او گرد آمده و از اينكه عزيزترين افراد خود را از دست مي دهند بيمناك و متاثر بودند، نگاه ها متوجه او بود. اما چه مي شد كرد؟

در حال ملكوتي احتضار عرق مرگ بر پيشانيش نشسته بود و تمام توجهش به عالم بالا و بقا و لقاءالله بود. حسين عليه السلام سر رسيد و دوان دوان خود را به آغوش او انداخت. علي عليه السلام برخاست كه او را از پيامبر دور و جدا كند. رسول خدا صلي الله عليه و آله در همان حالت او را بسينه چسبانيد و مانع جدائي او از خود شد.

او را هم چنان در بغل داشت و مي بوسيد و مي بوئيد. بنابر اسنادي ناگهان شنيدند كه


رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مالي و ليزيد- مرا با يزيد چكار؟ خداي يزيد را لعنت كند. [1] .

نوشته اند كه علي براساس دستوري كه در اسلام راجع به محتضر است مي خواست سينه رسول الله را سبك كند و نگذارد كه حسين عليه السلام بر روي سينه اش باشد و پيامبر با علائمي وي را منع كرد و نشان داد راحت و آسايش او در آن است كه دلبندش را دم جان دادن در كنار خود داشته باشد. [2] .

دعهما يتمتعان مني و اتمتع منهما فستصيبهما بعدي اثره- بگذار از من بهره گيرند و من نيز از آنها بهره گيرم و پس از من بر آنان ناگواري هائي مي رسد.


پاورقي

[1] مجالس المواعظ، ص 41.

[2] مناقب ابن شهر آشوب.