بازگشت

آگاهي امام حسين از شهادت و استقبال از آن


هر فرد منصف و آگاه با اندك تأملي در منابع روايي شيعه مانند كافي كليني (ره) و كتب صدوق (ره) و ارشاد شيخ مفيد (ره) و اعلام الوري طبرسي (ره) و بويژه بحارالانوار علامه مجلسي (ره) كه در جلد 44 اين دائرةالمعارف شيعه ص 266 - 223 حدود 70 حديث آورده، مي يابد كه در آنها به مساله شهادت امام حسين (ع) و سابقه آن اشاره شده و اخبار شهادت امام (ع) در سرزمين كربلا به دست امت ناآگاه از آغاز آفرينش حضرت آدم تا خاتم بر سر زبانها بود. پيامبر اسلام نيز بارها فرموده بود كه:«ان امتي ستقتل ابني هذا» امتم اين پسرم را مي كشند و اينگونه احاديث در آثار اهل سنت نظير فصول المهمة ابن صباغ مالكي و تذكرة الخواص سبطا بن الجوزي، نور الابصار شبلنجي و صواعق المحرقه ابن حجر نيز آمده است.

افزون بر اينها علم غيبي امام از ديدگاه شيعه با احاديث متواتر اثبات شده است. ثقة الاسلام كليني (ره) در كتاب شريف كافي ج 1 ص 258 بابي را تحت عنوان: «ان الائمة يعلمون متي يموتون» گشوده ونيز در ص 339 در باب «مستسقي العلم من بيت آل محمد» رواياتي را درباره صحيفه موجود در نزد ائمه (ع) آورده كه در آن سرگذشت آينده غمبار هر يك از خاندان پيامبر (ص) آمده است.

بنابراين مسلم مي نمايد كه امام حسين (ع) نه تنها از راه علم عادي اكتسابي بلكه از طريق علم غيب و لدني به شهادت خود و حتي مكان شهادت نيز آگاهي داشته باشد. [1] .

با نگرش كوتاه به تاريخ عاشورا و برخورد و اظهارات حضرت سيدالشهدا (ع) از مدينه تا كربلا معلوم مي شود نه تنها خود آن حضرت به عاقبت كار، كه رسيدن به فوز شهادت بود، يقين داشت، بلكه هواداران معمولي آنحضرت نيز اين پيش بيني را مي كردند كه به عنوان نمونه برخي از سخنان آن امام همام در طول نهضت عاشورا يادآوري مي شود:

1- به هنگام خروج از مدينه به ام سلمه همسر پيامبر، كه نگران آن حضرت در عراق بود، فرمود، يا اماه انا و الله اعلم ذالك و اني مقتول لا محالة. [2] اي مادر، اينها كه از جدم بازگو كردي به خدا مي دانم ولي بناچار بايد كشته شوم.

2- در روز خروج از مدينه در نامه اي خطاب به جوانان بني هاشم نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم من الحسين بن علي الي بني هاشم اما بعد فانه من لحق بي منكم فقد استشهد و من تخلف عني لن يبلغ الفتح و السلام. [3] هر كس از شما به من پيوندد و با من آيد شهيد خواهد شد و هر كه به همراهم نيايد هرگز به پيروزي نمي رسد.

3- به هنگام كوچ از مكه به سوي كوفه نيز در پاسخ كساني كه آن حضرت را از اين سفر خطرناك منع و جلوگيري مي كردند، فرمود: الحمد لله ما شاء الله و لا قوة الا بالله و صلي الله علي رسوله خط الموت علي ولد آدم مخط القلادة علي جيد الفتاة و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف. [4] .

سپاس ويژه خداست. هر چه خدا خواهد همان مي شود و نيرويي جز به وسيله و كمك خدا نيست. درود خدا بر پيامبرش باد. مرگ براي فرزندان آدم (ع) با قلم تقدير همانند گردنبند زيبا بر گردن دختران جوان نقش بسته و چه بسيار مشتاقم به ديدار گذشتگان خود اشتياقي چون شوق يعقوب به ديدار يوسف عزيز.

4- در ملاقات حر بن يزيد رياحي با امام در نزديكي ذو حسم، كه به آن حضرت هشدار داد، فرمود: أفبالموت تخوفني! آيا مرا با مرگ مي ترساني! آنگاه به ابيات اويس، كه پسر عموهايش او را از كشته شدن در ركاب پيامبر خدا برحذر مي داشتند، تمثل جست و افزود:



سأمضي و ما بالموت عار علي الفتي

اذا مانوي حقا و جاهد مسلما



و واسي الرجال الصالحين بنفسه

و فارق مثبورا و خالف محرما



فان عشت لم اندم و ان مت لم الم

كفي بك ذلا أن تعيش و تزغما [5] .



من خواهم رفت كه مرگ براي جوانمرد، وقتي نيتش حق باشد و در راه اسلام جهاد كند تنگ نيست. و در راه مردان صالح و شايسته جانبازي كند و از نابودشدگان جدا شود و به گنهكار پشت كند.

پس اگر من زنده مانم پشيمان نيستم و اگر بميرم سرزنش نمي شوم براي تو اين خواري بس است كه زنده ماني و زبون شوي.

5- در بامداد روز دوم محرم وقتي وارد سرزمين كربلا شد به همراهانش فرمود: انزلوا هيهنا محط رحالنا و مسفك دمائنا و هنا محل قبورنا. [6] فرود آيند كه اينجا ايستگاه شتران ما و جاي ريختن خون ما و محل دفن ماست.

6- وقتي عمر سعد، پيام عبيدالله زياد را، كه كشته شدن امام در صورت امتناع از بيعت يزيد بود، در سرزمين كربلا به آن حضرت رسانيد، فرمود: لا أجيب ابن زيا دالي ذلك ابدا فهل هو الا الموت فمرحبا به. به درخواست ابن زياد هرگز پاسخ مثبت نخواهم داد پس آيا جز مرگ چيز ديگري است پس به مرگ خوشامد مي گويم. [7] .

آري امام بر اساس مسئوليت الهي خود با انتخاب آگاهانه شهادت به نگهباني قرآن و پاسداري اسلام و نجات مسلمانان همت گماشت و با استقبلا از مرگ در راه خدا به زندگي جاويد و فوز عظيم شهادت دست يافت و درس فداكاري در راه احياي دين و ارزشهاي الهي را به همه پويندگان راه حق و حقيقت آموخت و به جهانيان اعلام كرد: فاني لا اري الموت الا السعادة و لا الحياة مع الظالمين الا برما. [8] .

من مرگ را در راه خدا جز سعادت و زندگي با اين اوضاع اجتماعي و سياسي رقت بار جز مايه دلتنگي نمي دانم و به بيان خوشدل، شاعر معاصر:



بزرگ فلسفه قتل شاه دين اين است

كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است



نه ظلم كن به كسي ني به زير ظلم برو

كه اين مرام حسين است و منطق دين است




پاورقي

[1] ر. ک. به علم امام و نهضت سيدالشهداء. به قلم علامه طباطبايي (ره) و کتاب شهيد آگاه تاليف لطف الله صافي و منابع ديگر.

[2] علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار بيروت، افست ط 1374 آخوندي 44 و اثبات الوصيه مسعودي ص 126.

[3] مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت افست آخوندي ج 44 ص 330 و کامل الزيارات محمد بن قولويه طبع نجف 1356 ق ص 75 و لهوف سيد بن طاووس ص 25.

[4] مثيرالاحزان ابن‏نماص 21 و لهوف ابن‏طاووس ص 35.

[5] شيخ مفيد، محمد. الارشاد الي معرفة حجج الله علي العباد، ترجمه سيد هاشم رسولي، تهران علميه اسلاميه ج 2 ص 82.

[6] بلازدي، انساب الاشراف، بيروت 1397 ق ج 3 ص 171. و نجفي، محمد جواد، ستارگان درخشان تهران، اسلاميه ج 5 ص 109.

[7] جعفريان، رسول حيات فکري و سياسي امامان شيعه، تهران، سازمان تبليغات اسلامي ج 1 ص 123 نقل از اخبارالطوال دينوري ص 254.

[8] ابن‏شعبه حراني، حسن، تحف‏العقول عن آل الرسول، قم 1394 ق ص 174. مثيرالاحزان ابن‏نماص 22 لهوف سيد بن طاووس ص 69.