بازگشت

ضرورت امام شناسي در عصر حاضر


امام شناسي همچون خداشناسي، پيامبرشناسي و معادشناسي زير بناي انديشه انسان مسلمان را تشكيل مي دهد؛ چنانكه در حديث متواتر نبوي آمده: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است. [1] .

در منابع برادران اهل سنت نيز آمده: من مات بغير امام مات ميتة جاهليه. [2] .

هر كس بدون پيشوا بميرد مانند آن است كه در جاهليت مرده است.

مرگ جاهليت يعني مرگ پيش از اسلام، كه مردم عربستان بت پرست و مشرك بودند و در آتش جهل و ناداني مي سوختند. امام صادق (ع) بنيانگذار مذهب حق جعفري در ضمن حديثي خطاب به محمد بن مسلم، انساني را كه امام زمانش را نشناخته به گوسپندي كه شبان و گله ي خود را گم كرده باشد تشبيه مي كند و مي فرمايد: و الله يا محمد من أصبح من هذه الامة لا امام له من الله جل و عز ظاهرا عادلا أصبح ضالا تائها و ان مات علي هذه الحالة مات ميتة كفر و نفاق. [3] .

اي محمد به خدا سوگند هر كس از امت اسلامي صبح كند در حالي كه امام و رهبر ظاهر و عادل از جانب خداي پيروز و با شكوه نداشته باشد در گمراهي و سرگرداني صبح كرده، و اگر با چنين حالي بميرد مرگش با كفر و نفاق است؛ يعني اسلام منهاي امام ارزشي ندارد!

اسف انگيز اين استكه با اين همه تاكيد پيشوايان معصوم بر اهميت و ضرورت شناخت امام در جوامع اسلامي، امام شناسي از آغاز ظهور اسلام تا كنون در بين دو گرايش تند و كند نادرست در هاله اي از ابهام باقي مانده است.

1- گرايش افراطي ناشي از عوامزدگي متحجران و غلات متعصب، كه امام را فوق انسان و وجود مقدس نوراني غير قابل شناخت و همسان خدا مي پندارند البته آنچه در تعبيرات شاعرانه امام را تا مرز خدايي پيش مي برند حسابش از اين مقوله جداست مثلا به امام شافعي نسبت مي دهند كه درباره امام علي (ع) اينچنين سروده است:



كفي في فضل مولانا علي

وقوع الشك فيه أنه الله



و مات الشافعي و ليس يدري

علي ربه ام ربه الله [4] .



شاعر فارسي زبان معاصر ما مرحوم شهريار نيز تقريبا همين مضمون را به نظم كشيده و مي سرايد:



علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

كه بما سوي فكندي همه سايه ي هما را



نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحيرم چه نامم شه ملك لافتي را



2- گرايش تفريطي متاثر از روشنفكر زدگي و روحيه لااباليگري كه امام معصوم را همانند رهبران عادي، و مسئوليت امامت امت را به زمامداري و مديريت سياسي جامعه محدود دانتسه، حتي معجزات و كرامات اين اولياي خدا را توجيه و تفسير مادي و طبيعي مي كنند.

خوشبختانه خود اميرالمؤمنين حضرت علي (ع) در سخن حكمت آميز خود هر دو گروه را به دليل نادرستي پندارشان محكوم به نابودي مي شمارد و مي فرمايد: يهلك في رجلان: محب مفرط و باهت مفتر. [5] .

دو كس در عقيده به من هلاك مي گردند: دوستدار گزافكار تندرو و دروغپرداز دروغگو!

متاسفانه در دوره كنوني به دليل دلباختگي نسل معاصر به زرق و برق مادي غرب و ضعف آگاهي مذهبي جوانان و تعصب جاهلانه برخي خودباختگان، اينگونه برداشتهاي غلط در مفاهيم ديني بيش از پيش به چشم مي خورد هم در معارف عقيدتي نظير مساله وحي و نبوت، امامت و شفاعت، قضا و قدر، انتظار، دعا و بهشت و جهنم و هم در مسائل اخلاقي مانند: زهد، صبر، قناعت، توكل، تقيه و عزاداري و... كه به عنوان يك جريان خطرناك در اظهارات و نوشتارهاي برخي از معاصران رخ مي نمايد كه قابل تامل است و اكنون مجال بيان تفصيلي آن در اين مقال نيست.

اينان ناآگاهانه و يا مغرضانه چهره امام حسين (ع) و زين العابدين عليهماالسلام را در جو عوامزدگي، عناصري ناتوان و بيمار و اشكبار و حركت مكتبي آموزنده و سازنده عاشورا و پيام آوران عاشورا را تنها وسيله گريه نظير يك كپسول اشك آور و سبب بخشش گناهان مي شناسند و گريه آورتر اينكه در تحليل روشفنگر مآبانه نيز اين اولياي خدا و حاملان وحي و الهام الهي و پاسداران فداكار دين را يك قهرمان معمولي و مجاهد انقلابي، و نهضت مقدس عاشورا را يك انفجار كينه هاي ديرينه، و جنگ قدرت بين دو قبيله و حزب معرفي مي نمايند؛ در حالي كه با مراجعه اي سريع به منابع غني فرهنگ اسلامي و مروري كوتاه در آيات و روايات اهل بيت عصمت و طهارت معلوم مي شود كه امام، انسان كامل و مافوق است كه همه حركات و سكنات او منطبق با واقعيات و حقايق اسلامي و مصالح اسلام و مسلمين بوده، هيچگاه به فكر مصالح و منافع شخصي و پيروي از هوا و هوس نيست.

از اينرو در بررسي شخصيت و رويدادهاي زندگي اين بندگان صالح و شايسته خدا، و برگزيدگان الهي، بايد به همه ابعاد وجودي اعم از بعد مادي و جسماني، معنوي، روحاني، فرهنگي تربيتي و اجتماعي و سياسي و مسئوليتهاي الهي و مردمي و مقامات معنوي ايشان توجه كرد و در شناساندن امامان معصوم بايد عينك عوامزدگي و روشنفكري را كنار گذاشت و با ديده بصيرت و چشم عقل و چراغ هدايت عترت پيامبر و خورشيد فرزوان قرآن مقام واقعي امام را بايد ديد و يافت كه امام از جنبه ي جسماني همانند ديگران محدود به زمان و مكان و شرايط محيط انساني و آموزشي معين است.

اما از جنبه ي روحاني انسان تكامل يافته اي است كه در سايه عبادت و بندگي خدا، و امدادهاي غيبي، همه ي استعدادهاي بالقوه ي انساني در او به فعليت رسيده و شكوفا شده و در پرتو علم لدني و ايمان قوي به مبدأ و معاد و توفيق و تاييد الهي به ملكه عصمت دست يافته و در ظل عنايات باري تعالي مرزهاي زمان و مكان مادي را در هم شكسته و به مقام والاي امامت و خليفة اللهي رسيده است!


پاورقي

[1] شهيد مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، قم، انتشارات صدرا 1368 ط 10 ص 58 از دلائل الصدق ص 6 و 13.

[2] ماخذ پيش نقل از مسند احمد بن حنبل ص 96 کنزالعمال ج 103 خبر 463 - 463 و از طريق شيعه به بحارالانوار ج 23 باب 4 و اصول کافي ج 1 باب من مات و ليس له امام... مراجه فرماييد. 464.

[3] کليني، محمدبن يعقوب،، الاصول من الکافي، بيروت، دارالتعارف 1401 ق ط 4 ج 1 ص 375.

[4] شريف رازي، محمد، چرا شيعه شدم تهران انتشارات فراهاني ص 142.

[5] الحديث، گفتار حکيمانه تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامي ص 47.