بازگشت

مقدمه


پس از رحلت رسول گرامي اسلام (ص) و تشكيل جلسه سقيفه بني ساعده، شكل حاكميت سياسي امت اسلامي در خلافت تعيين شد. در طي حكومت حزب تيم وعدي، حزب اموي به آرامي دامن خود را فراگسترد و پايه هاي قدرت خود را مستحكم كرد؛ زيرا معاويه در پاسخ نامه محمد بن ابوبكر كه چرا تسليم اميرالمؤمنين علي (ع) نمي شود، گفت: «پدرت راه ما را هموار كرده و پايه حكومت ما را نهاده است. اگر آنچه ما انجام مي دهيم درست است، پدرت اين حكومت را گرفت و ما شريكان او هستيم. اگر پدرت چنان نكرده بود ما بر خلاف پسر ابوطالب نمي رفتيم و تسليم او مي شديم ولي ديديم كه پدر تو پيش از ما با وي چنان رفتار كرد، ما نيز از او پيروي كردم». [1] .

حاكميت حزب اموي كه سمبل نظام اشرافيت و ساختار قبيله اي، اجتماعي و فرهنگي مترفين و شيوخ برده دار و زراندوزان و لذت جويان قريش بود، كار را بدانجا كشانيد كه يزيد چنين سرود:



لعبت هاشم بالملك فلا

خبر جاء و لا وحي نزل [2] .



انكار رسالت نبوي، حافظ ميراث و حامل نور نبوت، حسين (ع) را بر آن داشت تا براي حفظ نهال دين به پا خيزد و ناگزير گرديد براي آبياري اين نهال، خون خود را به پاي آن ريزد.

فاجعه كربلا امواج انقلاب حسين (ع) را در همه جا منتشر كرد و در حجاز و عراق و بين ايرانيان تاثير گذارد.

سيد امير علي درباره حادثه كربلا و تاثير آن بر ايرانيان چنين مي نويسد، كشتار و فجايع كربلا عالم اسلام را به لرزه درآورده، وحشت و اضطرابي در همه جا توليد نمود بويژه ايرانيان احساس حميت كرده، بعدها كمك به اولاد عباس نموده، ريشه ي بني اميه را از زمين كندند. [3] .


پاورقي

[1] المسعودي، مروج الذهب، به تحقيق محمد محي الدين عبدالحميد، دارالمعرفه (بيروت) الجزء الثالث، ص 20.

[2] سبط ابن الجوزي، تذکرة الخواص، مؤسسه اهل البيت (بيروت - 1401 هجري) ص 235.

[3] سيد امير علي، تاريخ عرب و اسلام، ترجمه فخر داعي گيلاني، انتشارات گنجينه (تهران - 1401 هجري) ص 94.