بازگشت

آسيبهاي ديني در نگاه امام حسين


گر چه سر گذشت جانسوز امام، خود بهترين گواه اوضاع عقيدتي مسلمانان در آن عصر است؛ اما شنيدن آن از زبان كسي كه خود در برابر آن عقايد سخيف قيام كرد پندآموزتر است.

فرزدق مي گويد: در سفر حج سال شصت هجري قافله امام حسين (ع) را ديدم كه از مكه خارج مي شد. عرض كردم پدر و مادرم به فدايت باد چرا شتابان از حج خارج شده اي؟ حضرت در جواب فرمود:

«يا فرزدق ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد في الأرض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور، و استأسروا في اموال الفقراء و المساكين، و انا اولي من قام بنصرة دين الله و اعزاز شرعه و الجهاد في سبيله، لتكون كلمة الله هي العليا» [1] .

«اي فرزدق! همانا آنها قومي هستند كه اطاعت شيطان پيشه كرده و از اطاعت خداوند رحمان سرباز زده اند، و فساد را در زمين، آشكار و حدود خداوند را تعطيل كرده اند، دست به ميگساري زده و خود را در اموال فقرا و مساكين ذي حق مي دانند و من سزاوارترين كسي هستم كه براي ياري دين خدا و عزت بخشيدن به شرع او و جهاد در راه خدا قيام مي كنم تا بدين وسيله كلمه «الله» بلند مرتبه بماند».

همين مطلب را حضرت در وصيت خود به برادرش «محمد بن حنيفه» هنگام خروج از مدينه فرموده است:

«اني لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و انما خرجت لطلب الأصلاح في امة جدي، اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي بن ابي طالب - عليهماالسلام -» [2] .

«من براي خوشي و خوشگذراني و فساد و ظلم (از مدينه) خارج نشده ام. تنها خروج من براي اصلاح طلبي در امت جدم است. قصد دارم كه امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيره جدم رسول خدا (ع) و پدرم علي بن ابي طالب (عليهماالسلام) عمل كنم.».

همچنين هنگامي كه با سپاه حر روبه رو گرديد، بعد از اقامه نماز جماعت ظهر - كه هم اصحاب خود و هم سپاه حر در آن شركت داشتند - طي خطبه اي فرمود:

«انه قد نزل من الأمر ما قد ترون، و ان الدنيا قد تغيرت و تنكرت و ادبر معروفها و استمرت جدا و لم يبق منها الاصبابة كصبابة الأناء و خسيس عيش كالمرعي الوبيل الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهي عنه، ليرغب المؤمن في لقاء ربه حقا حقا فاني لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا بر ما. ان الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون» [3] .

«راستي اين دنيا دگرگون و زشت شده و معروف از آن رخت بسته و از آن جز نمي كه بر كاسه اي مانده باشد يا ته مانده علفي كه در چراگاه بماند، چيزي باقي نمانده است. آيا نمي بينيد كه حق عمل نمي گردد و از باطل دوري نمي شود؟ بايد (در چنين وضعيتي) مؤمن حقا ميل به سوي خدا كند، پس من مرگ را جز مايه سعادت و زندگي با ظالمان را جز مايه ذلت نمي بينم. راستي كه مردم بندگان دنيا هستند و دين مايه شيريني زبانشان است و تا زماني كه موافق زندگيشان باشد آن را پاس دارند و آن گاه كه در بوته آزمايش قرار گيرند، دينداران كمند».


پاورقي

[1] موسوعة کلمات الأمام الحسين (ع)، 335، 336.

[2] همان، ص 291.

[3] همان، ص 356.