بازگشت

تاريخچه مرجئه


زمينه پيدايش «مرجئه» مربوط به دهه چهارم هجري به بعد است ولي تشكل يافتن آن به نيمه دوم قرن اول هجري مربوط مي شود، زيرا از يك سو «ارجاء» مربوط به ماجراي قتل عثمان و جنگ علي (ع) با ناكثين و قاسطين است كه تأثير مهمي بر گرايشهاي سياسي و به دنبال آن بر گرايشهاي مذهبي از خود بر جاي گذاشت. بر اين اساس، برخي از آنان با انگيزه هاي شخصي و كساني نيز به دلايل فكري و مذهبي خاص گفتند: «ما در امر عثمان و علي (ع) قادر به تشخيص حق از باطل نبوده، كار آنان را به خدا واگذار مي كنيم.» [1] .

از پيروان اين عقيده مي توان افرادي مثل «عبدالله بن عمر»، «سعد بن ابي وقاص»، «اسامة بن زيد» و گروهي از تابعين را نام برد. [2] .

از سوي ديگر به ماجراي حكميت و خروج خوارج بر اميرالمؤمنين (ع) مربوط است. از جمله مسائل مهمي كه خوارج به دفاع از آن برخاستند مسأله «كافر دانستن مرتكب كبيره» بود كه به حكم آن عثمان را به دليل خلافهايش و علي (ع) را به دليل رضايت دادن به حكميت (هر چند كه به اضطرار بود) مهدورالدم مي دانستند.

طبيعي است كه چنين موضعگيري تندي، واكنشهايي نيز به همراه دارد. از برخورد اين دو ايده (عدم قضاوت در تأييد و يا تكذيب عثمان و علي (ع) و كافر دانستن مرتكب كبيره) با هم، كم كم انديشه جدايي «عمل» از «ايمان» در اذهان مسلمانان نضج گرفت و با حمايت حكومت وقت و تأييد علماي دربار از اوايل نيمه دوم قرن اول، كه مصادف با عصر امامت حسين بن علي (ع) است، دامنه آن رو به گسترش نهاد.

برخي محققان بر اين عقيده اند كه «حسين فرزند محمد بن حنيفه» بنيانگذار اين مذهب است. چرا كه او اول كسي بود كه در اين مقوله مطلب نوشت و به صورت نامه به ساير بلاد اسلامي پراكنده كرد. [3] .

گر چه اين سخن حق است ولي نبايد اين مطلب را هم از نظر دور داشت كه آنچه را «حسن» بيان كرده است، مولود تفكري خزنده است كه پس از گذشت بيست تا سي سال تكامل يافته و از قالب زبانها توسط وي به قالب نوشتار درآمده و در اين زمان مقبوليت عامه يافته است.

در منطق قرآن و حديث، عمل جزو ايمان شناخته نشده است؛ بلكه اين دو، حكم دو همزاد و دو توأم را دارند.

ايمان بدون عمل صالح، درختي بي ميوه است همانگونه كه عمل صالح بدون ايمان درختي بي ريشه است كه پس از چند صباحي مي خشكد.

جالب است كه در بيش از هفتاد آيه از آيات قرآن كريم، ايمان و عمل صالح با «واو» به هم عطف و گره خورده اند؛ به گونه اي كه نشان مي دهد اين دو (عمل و ايمان) در عين مغايرت با هم از هم جدايي ناپذيرند.

تنها جمله «الذين امنوا و عملوا الصالحات» در آيات وعده الهي 32 بار و به مناسبتهاي مختلف تكرار شده و در هشت آيه، ايمان و عمل صالح را با كلمه «من» شرطيه به هم تعليق فرموده است [4] .

قرآن با اين گونه تعبير مي خواهد به ما بفهماند كه ايمان به تنهايي براي سعادت انسان كافي نيست بلكه حتما بايد با عمل صالح همراه باشد تا انسان را به سعادت ابدي برساند.

به اين پيام نوراني قرآن توجه فرماييد:

«من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حيوة طيبة و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون». [5] .

«هر كس از مرد و زن به شرط ايمان، عمل نيكي به جاي آورد، ما او را در زندگاني خوش و با سعادت قرار مي دهيم و اجري بسيار بهتر از عمل نيكي كه كرده است به او عطا مي كنيم.»

مولاي متقيان علي (ع) نيز در گفتاري بسيار شيوا به هم پيوستگي ايمان و عمل را چنين توصيف مي كند:

«الايمان و العمل توأمان و رفيقان، لا يفترقان، لا يقبل الله احدهما الا بصاحبه» [6] .

«ايمان و عمل، دو دوستي هستند كه از يكديگر جدا نمي شوند زيرا خداوند هيچ يك را بدون ديگري قبول نمي كند».

براستي كه اگر ايمان حقيقي در اعماق جان آدمي نفوذ كند، درخشش انوار پر فروغش در تمام زواياي زندگي و اعمال او مشاهده خواهد شد و به تمام رفتارها و كردارهاي او رنگ و صبغه الهي خواهد بخشيد.

با مطالعه قرآن و احاديث معصومين (ع) اين مطلب ثابت است كه ايمان در مقايسه با عمل صالح، مراتب و درجاتي دارد كه از ارتباط تنگاتنگ اين دو با هم پديد مي آيد. كه به ترتيب عبارتند از:

1- ايمان بدون عمل كه ثمره آن در دنيا حفظ حرمت جان و مال و آبروي شخص بوده، در آخرت نيز در آتش خالد نخواهد بود.

2- ايمان به همراه پيروي از واجبات و پرهيز از محرمات قطعي كه خداوند و عيد آتش بر آن داده است؛ ثمره اين ايمان دور بودن شخص از اهانت و خواري و عذاب دنيوي و اخروي است.

3- ايمان به همراه به جا آوردن همه واجبات و ترك همه محرمات؛ كه ثمره آن ملحق شدن شخص به مقربين و محشور شدن وي با صديقين و دريافت ثواب مضاعف و بالا رفتن درجات است.

4- ايمان به همراه به جا آوردن همه واجبات و مستحبات و ترك همه محرمات و مكروهات و حتي بعضي مباحات؛ اين مرتبه از ايمان به انبيا و اوصيا اختصاص داد.

چنانكه ملاحظه مي شود در تمام اين مراحل، ايمان لازم است ولي؛ هر يك از اين مراحل در فرهنگ قرآن و حديث اصطلاحي مخصوص به خود دارد. اين مراتب را صادقين و حضرت رضا (ع) چنين بيان فرموده است:

«الاسلام درجة و الايمان علي الاسلام درجة و التقوي علي الأيمان درجة و اليقين علي التقوي درجة و ما اوتي الناس اقل من اليقين» [7] .

«اولين مرتبه (دينداري) مسلماني و سپس مرتبه ايمان و آنگاه مرتبه تقوي و آخرين مرتبه، يقين است و كمترين چيزي كه بين مردم توزيع شده يقين است».


پاورقي

[1] همان، ج 3، ص 66.

[2] طبقات الکبري، ج 3، ص 144، 445- ج 4، ص 69 - وقعة الصفين، ص 72.

[3] بحوث في الملل و النحل، سبحاني، ج 3، ص 67، ص 68.

[4] المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکريم، ماده «عمل» مشتقات، عمل، عملوا، يعمل.

[5] نحل، 97.

[6] آثار الصادقين، احسانبخش، ج 1، ص 311.

[7] اصول کافي کتاب الأيمان و الکفر، باب فضل الأيمان علي الأسلام و اليقين علي الأيمان، حديث 6، 5، 4، 2.