بازگشت

آسيب شناسي در بعد ايجابي


يكي از موارد بسيار حاد آسيب در جامعه ديني امام حسين (ع) گرايش توده مردم به مسلك «جبر» بوده است.

آنچه مجموعا از تاريخ اسلامي روشن مي شود اين است كه مسلمانان صدر اسلام با اعتقاد راسخي كه به «قضا و قدر» داشتند، اين تعليم را آن چنان دريافت كرده بودند كه با تسلط خودشان بر سرنوشتشان منافاتي نمي ديدند و مسأله تغيير و تبديل سرنوشت و اينكه خود اين تغيير و تبديلها نيز جزو «قضا و قدر» است نزد آنها امري مسلم بوده؛ از اين رو، اعتقاد محكم آنان سرنوشت، آنها را به سوي «جبرگرايي» نكشانيد و آنان را بي حس و لاقيد و به تقدير حواله كردن بار نياورد.

آنها ضمن فعاليتهاي شگفت آور و متكي به نفس كم نظيرشان، همواره از خداوند بهترين «قضا» را طلب مي كردند؛ چون متوجه بودند كه در هر موردي انواع «قضا و قدرها» هست، بنابراين از خدا بهترين آنها را طلب مي كردند. ولي از آغاز حكومت امويان (بنابر دلايلي كه بعدا خواهد آمد) «قضا و قدر» مرادف «جبر» و عدم آزادي و تسلط بي منطق يك قدرت نامرئي بر انسان و اعمال و افعال او معرفي شد.

رسوخ اين باور در اذهان مسلمانان پيامدهاي بسيار خطرناك و ناگواري به همراه داشت كه موجب ركود و انحطاط آنان گرديد.