بازگشت

جنبشهاي ايراني در قرون اوليه اسلامي


براي بهتر مشخص شدن موضوع مورد بحث، حركتهايي كه در قرون اوليه اسلامي در ايران روي داده به شكل زير تفكيك مي كنيم:

1- جنبشهاي مذهبي غير اسلامي: اين حركتها و نهضتها براي بازگرداندن مردم از اسلام و احياي انديشه هاي زرتشتي بوده است.

2- عصيانها و مخالفتهاي سياسي: اين حركتها بيشتر مقاومت در برابر ستم امويان و عباسيان بوده است تا مبارزه عليه السلام.

3- قيامهاي خوارج در عراق و ايران بويژه در سيستان.

4- نهضتهاي اصيل اسلامي كه ملهم از قيام عاشورا بود؛ مانند نهضت زيد بن يعلي و ديگر سادات حسني و حسيني [1] .

قيام عاشورا الهامبشخش همه نهضتهاي شيعي بوده (اعم از زيدي، هفت امامي و اثني عشري) كه در ايران و ديگر نواحي روي داده است. پس از قيام عاشورا و نهضت توابين در سال 65 هجري و قيام مختار ثقفي در سال 67 هجري ق، قيام قهرمانانه زيد بن علي بن حسين (ع) در سال 122 ه ق از عميقترين حركتهايي بود كه در كوفه روي داد و تأثيرات آن تا سالياني چند بر جاي ماند. بعدها سادات حسني و حسيني به پيروي از انقلاب عاشورا و قيام زيد براي مبارزه با مدعيان خلافت اسلامي يعني امويان و عباسيان دست به قيام مسلحانه زدند؛ مانند قيام يحيي بن زيد در خراسان در سال 125 ه. ق.

زيد، دومين فرزند علي بن الحسين، فردي شجاع، پرهيزكار، عالم و مورد حرمت دانشمندان بويژه فقيهان و بزرگان مدينه بوده است. شيخ مفيد درباره زيد چنين نوشته است:

«... زيد بن علي پس از امام باقر، شريفترين و بزرگوارترين و برترين برادران آن جناب است. او مردي عابد، پارسا، فقيه، بخشنده و دلير بود و به خاطر امر به معروف و نهي از منكر و خونخواهي حسين (ع) با شمشير خروج كرد.» [2] .

قيام وي به سال 121 يا 122 زماني كه ستمگري و استبداد هشام خليفه اموي و حاكمش يوسف بن عمر ثقفي خواهر زاده حجاج، در كوفه به اوج خود رسيده بود، رخ داد. ورود زيد به كوفه در ماه محرم سال 122 يادآورد قيام جدش حسين بن علي در چنين ماهي بوده است. شعار زيد و يارانش «يا منصور امت»، همان شعار پيامبر در يكي از نبردهايش بود. زيد با ياران اندكش بر سپاهيان كوفي و شامي تاخت ولي به شهادت رسيد و قيامش شكست خورد. قيام زيد پس از قيام حسين بن علي سررشته قيامهايي است كه از آن پس صورت مي پذيرد و سبب واژگوني خاندان اموي مي گردد.


پاورقي

[1] تحليلي بر نهضتهاي سياسي - ديني ايران، دکتر سيد کاظم روحاني، ص 6. انتشارات کيهان، 1370.

[2] شيخ مفيد، ارشاد، ص 168.