بازگشت

سخني با مبلغان دين


اصطلاحاتي كه ما مي گوييم شامل: محدود كردن، منظم ساختن و تغيير سبك و روش در كليه شؤون مربوط به مجالس عزاداري است.

در اين اصطلاحات، وعاظ و گويندگان و مداحان و مرثيه خوانان در درجه ي اول و بانيان و موقوفه مداران در درجه ي دوم، بايستي به پيروي از منويات پاك پيشواي


بزرگ، حسين بن علي عليه السلام بسوي پيشرفت و كمال و توجه به هدف اصلي امام حسين عليه السلام و درك اوضاع زمان، گام هاي مؤثري بردارند و با همكاري و فداكاري و گذشت و حقيقت جويي، مصالح عاليه اسلام را در نظر گرفته و پيش از آنكه محدوديت ها، نظم ها، سبك ها و روش ها از طرف ديگران پيشنهاد و خواه ناخواه اجرا و عمل شود، خود، با آزادي و حريت، دست به چنين كاري كه ضرورت تاريخي دارد، بزنند. شنوندگان مجالس نيز كه ركن سوم تشكيل مجالس سوگواريند، بايستي در اين برنامه اصلاحي وظيفه ي خويش را انجام دهند.

ما در اينجا با الهام از ضرورت محيط و درك زمان با قاطعيت اعلام مي داريم كه يك اصلاح قطعي و همه جانبه در شؤون مذهبي و در رأس آن در مجالس سوگواري كه با تبليغ دين به هم آميخته و مجالس تبليغ مذهب شيعه محسوب مي گردد، از هر چيز ضروري تر و واجب تر است. بسيار گفته مي شود كه اگر اين مجالس و اين عزاداري ها و اين دسته و نوحه ها نبود، دشمنان دين و مملكت چنين و چنان مي كردند. و في المثل آية الله خالصي زاده مي نويسد: «همين مجالس اگر نبود كمونيست ها و نيروي استعمار فاتحه ي اسلام را خوانده بودند.» وي نقل مي كند كه در كرمانشاه از رييس مبلغين مسيحي پرسيد كه: وضع تبليغي شما چگونه است؟ مبلغ مزبور به او جواب داد كه ما در ايام سال كوشش خود را مي كنيم ولي ايام «حسن، حسين» (يعني عاشورا) ساخته ي يك ساله ما را ويران مي كند. و باز نقل مي كند كه در منزل «حاج امين الضرب» كه دسته هاي عزاداري زيادي مي آمد، به او گفتم: «اگر اين دسته ها به صورت صحيحي اداره مي شد، چقدر خوب بود.» او گفت: «سزاوار نيست ما مزاحم اينها شويم؛ زيرا در برابر مبشرين مسيحي چيزي جز اينها مردم را نگهداري نمي كند!» گفتم: «نمي گويم مانع شويم، مي گويم به صورت صحيحي درآوريم كه براي اسلام مفيدتر باشد.»

گفته ي مبلغ مسيحي و حاج امين الضرب تمام واقعيت نيست و در روزگار آينده، ما بدين وسايل نمي توانيم نسل جوان و تحصيل كرده ي مملكت را از خطر جدي انحراف عقيدتي و اخلاقي بازداريم و همان گونه كه آية الله خالصي زاده گفته است، بايد


اصطلاحات جدي در اين زمينه صورت گيرد.

تصديق مي كنيم كه هنوز براي عموم مردم و مخصوصا طبقات پايين اجتماع و ساكنين دهات و پاره اي از شهرستان ها اين مجالس، رشته اتصال آنها با امام حسين عليه السلام و دين است؛ ولي نه به صورت زننده و موهومي كه از آن سخن گفتيم و با همان انحرافات و افراط و تفريطهايي كه همه مي دانيم. ما عقيده نداريم كه صحه گذاشتن بر اين چنين دينداري ناقص و مبهم، مقبول خاطر امام حسين عليه السلام و منطبق با ايده ي مقدس او باشد و لذا مي گوييم: بر فرض كه اين گونه مجالس، چنين آثاري هم داشته باشد، ولي خاص طبقاتي است كه با اوضاع زمانه آشنا نبوده و از علوم و معارف جديد برخوردار نيستند و از آن نظر كه اين وضع در هر صورت قهرا و قطعا درهم خواهد ريخت و به طور روز افزون بر قشر طبقه روشن فكر و فهميده افزوده خواهد شد، بنابراين، بايستي براي حفظ دين در اين قشر كه در آينده اكثريت افراد مملكت را تشكيل خواهند داد فكري كرد. اين است كه ما اصطلاح در شؤون مربوط به مذهب را بطور عموم و در خصوص مسأله تبليغ مذهبي كه عملا با مجالس سوگواري در آميخته و تفكيك ناپذير است، لازم و واجب مي دانيم.

به طوري كه گذشت، بزرگداشت، بزرگداشت خاطره پرشور كربلا در گذشته، منشأ بسياري از انقلابات تاريخي بوده و از مهمترين علل پيشرفت مذهب شيعه بوده است؛ ولي بايد دانست كه رسالت هر سنت و ايفاي نقش آن در تاريخ، بستگي به محيط خاص و شرايط ويژه اي دارد كه پيوسته در تغيير و تبديل است.

دكتر ژوزف مي نويسد:

«شيعه بر اثر اينكه رياست به دستشان نبود و قتل ها و غارت هايي كه از آنها شده بود در قرن اول ظاهر نمي شدند و ائمه عليهم السلام در اوايل قرن دوم آنان را به تقيه امر مي كردند تا جانشان حفظ شود، لذا قوت گرفتند چون دشمن آنان را نمي شناخت. اينان بطور رسمي مجالس عزاداري براي امام حسين عليه السلام تشكيل مي دادند. بر اثر استحكام عاطفه ارتقا يافتند و سلاطين و امراء از ايشان برخاستند تا سلطنت صفويه


در ايران تشكيل شد.»

نامبرده احتمال مي دهد كه: «شيعه پس از يك يا دو قرن ديگر از ساير فرق بيشتري خواهد شد و علتش هم اقامه عزاي حسين عليه السلام است.»

ملاحظه مي شود كه دكتر نامبرده، شرايط را يكسان پنداشته و چنين خيال كرده است كه اين مسأله در آينده نيز مي تواند مثل گذشته، موثر و نافذ باشد در حالي كه هيچ كس ضامن آينده نيست و بلكه اوضاع و احوال، عكس نظر او را نشان مي دهد. لذا ما به صراحت اين گفته ها را گمراهي و اشتباه مي دانيم و معتقديم كه بدون يك اصلاح عميق و صحيح و بدون بازگشت به هدف اصلي قيام و توجه به روح نهضت مقدس حسيني عليه السلام و بدون به كار بستن دستورات همه جانبه دين و هدايت صحيح مردم به راه درستي و راستي و بدون آشنايي به علوم و معارف و بدون تطبيق زندگي با ايده ي حقيقت خواهي و درك واقعيات، هيچ گونه اميدي به آينده مذهبي نسل آتي مملكت نيست. لمس واقعيات، هر چند دردآور است، ولي بسي آموزنده تر و روشن تر از اين است كه دل را به خيال و افسانه، خوش داريم و از غيب خبر دهيم و اطمينان دهيم كه: خيالتان آسوده باشد. دين اسلام در پرتو مجالس امام حسين عليه السلام تا ابد محفوظ خواهد ماند!

پيشواي روشن ضمير مذهبي، مرحوم سيد شرف الدين عاملي مي گفت «لا تنشر الهدي الا من حيث انتشر الضلال» يعني: «هدايت جز از همان مجرايي كه گمراهي نشر يافته، منتشر نمي شود.»

آيا معناي اين جمله ي حكيمانه اين نيست كه خود را با شرايط روز تطبيق دهيم و از ابزار و وسايل تبليغاتي زمان استفاده كنيم و حقايق جاودانه مذهب را از پيرايه هاي گوناگون پاك كنيم و به مردم عرضه بداريم؟

آيا مقتضاي به كار بستن اين دستور آن نيست كه گويندگان و مبلغين مذهبي راه هايي را كه گمراهي پيدا كرده، پيدا كنند و راه و رسم نويني براي ارشاد خلق به راه راست در پيش گيرند؟ نگارنده چون خود در لباس روحانيت است، به خود حق مي دهد كه با هم لباسان خود بي پرده سخن گويد و لازم مي داند كه اين نوع مسايل از


طرف امثال خودش (كه خودي هستند) با قاطعيت مطرح و عيوب و نواقص علنا گفته شود.

نگارنده معتقد است كه: روزگار مجامله و تعارف گذشته و ما ديگر نمي توانيم با پرده كشيدن روي حقايق، خودمان را بالاتر از مردم بخوانيم و به مردم اجازه ي دخالت و اظهار نظر در امور و ايراد و اشكال را ندهيم - آن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت. - اينك موقع آن است كه روحانيت به فكر يك اصلاح همه جانبه در داخل خويش افتد و براي رهبري نسل سر گشته اي كه در كام فساد گرفتار شده، طرح نويني به مرحله ي اجرا گذارد.

بايد صريحا اذعان كرد كه اگر، به اين اوضاع بي سر و سامان، سر و سامان ندهيم از عهده ي ايفاي نفش رهبري ديني كه ضرورت تاريخ بر عهده ي ما گذاشته است، بر نخواهيم آمد و در پيشگاه خدا و حقيقت مسؤول و مؤاخذ خواهيم بود.

نگارنده معتقد است كه: اصلاحات همه جانبه اي كه در شؤون مذهبي و مخصوصا در طرز تبليغ بايد انجام شود، شامل يك تصفيه عمومي و بي ملاحظه خواهد بود كه بدون يك رهبري از ناحيه مراجع روحاني، مشكلات فراواني خواهد داشت و از اين رو مسؤوليت وضع موجود را مستقيما به دوش زمامداران روحاني و مراجع تقليد و بزرگان ديني مي دانيم.

نخستين مسأله اي كه بايد به مرحله ي اجرا در آيد، مبارزه با بي سوادي در مورد مبلغين ديني است و دومين مسأله عبارت از آن است كه تبليغ را از كسب و كار جدا كنند و مبلغين ديني مستقيما حقوق بگير دستگاه روحانيت باشند.

اين دو مسأله، اساسي ترين ريشه هاي يك اصلاح همه جانبه در شؤون مربوط به مذهب است. تا مبلغ با سواد نباشد و صحيح و سقيم را از هم بازنشناسد و مستمع خويش را دريافت نكند و به عبارت ديگر تا علوم و معارف اسلامي را بطور صحيح فرانگيرد و به روحيه اجتماعي وقوف نيابد و نتواند با زبان مردم و با احاطه ي به معلومات نسل روشنفكر مملكت سخن بگويد، نبايد قدم به منبر گذارد و خود را در


معرض خطيرترين رسالت الهي كه بر عهده ي انبياء بوده است، قرار دهد.

كساني كه بدون دارا بودن شرايط، در اين سمت قرار دارند، بايستي از هم اكنون به معلومات خود بيفزايد و يا شغل ديگري انتخاب كنند.

مسأله تفكيك تبليغ از كسب، نيز، از ضروريترين مسايلي است كه تا جامه عمل نپوشد، گوينده مذهبي، آزادي كامل نخواهد داشت و در روح مردم آن گونه كه بايد اثر نخواهد گذاشت. تبليغ مذهبي كه تعقيب هدف انبياء خداست اگر آلوده به ماديات شد، از روح و معنويت و جلا و صفاي خود مي افتد و همان گونه كه امروز ملاحظه مي كنيم به صورت كسب و كار پرماجرا و دردسري درمي آيد كه به هيچ وجه لايق شأن پيشوايان و مبلغين مذهبي نيست.

مسأله امرار معاش مبلغين و گويندگان مذهبي، از تأسف آورترين مسايلي است كه بر اثر نظام مستمر غلطي كه از قديم بر جاي مانده و بر اثر اختلاط شؤون مختلف به يكديگر (به طوري كه شغل ها و وظيفه ها و ميزان لياقت ها و موقعيت و شخصيت اشخاص و حدود آنها به هيچ وجه مشخص و معين نيست) و به اضافه، عدم رشد عقلاني عمومي، با توجه به اصل عرضه و تقاضا، عده اي را محروم و مغموم كرده و دسته اي را بدون هيچ حساب و كتاب به ناز و نعمت رسانيده است. در روحانيون، چه بسيار افراد شريف و تحصيل كرده اي وجود دارند كه بر اثر عدم ضمانت زندگي آنها از طرف هيچ مقام و مرجعي تنها به اين دليل كه اهل «زد و بند» نيستند. بايد از يك زندگي عادي و متوسط محروم باشند و چه بسيار افراد شياد و بي سواد كه از راه منبر و ساير زد و بندها به پول و مال و مقام مي رسند. و اين نيست جز بر اثر بي انضباطي و نبودن هيچ ضابط معيني در دستگاه روحانيت و عدم توجه مقامات رهبري روحاني به شؤون تبليغات مذهبي، اين وضع نابسامان و درهم ريخته تا به كي بايد ادامه يابد؟!

اگر ما اين مسايل را صريح و عريان مطرح نكنيم و خودمان لب به انتقاد نگشاييم و به اصطلاحات داخلي دست نزنيم، از چه كسي توقع اصلاح داريم؟ و يا ما خودمان را اصلاح شده و نظامات جاري را صالح و صحيح مي دانيم؟


آيا اين نظام از ريشه غلط نيست كه اساسا معلوم نيست شرايط منبر رفتن چيست؟ يك مبلغ چند سال بايد درس بخواند؟ چه درس هايي بايد بخواند؟ براي مردم چه بايد بگويد؟ و سرانجام چگونه امرار معاش كند؟! اينها مسايلي است كه از اين پس بايد به صورت جدي از طرف خود روحانيت مطرح و تعقيب شود.

در دنيايي كه علم و صنعت در تمام شؤون اجتماع بشري راه يافته و در هر رشته اي از رشته هاي تخصصي علوم مختلف، سالها ممارست و كنجكاوي و فحص و تحقيق به عمل مي آيد، رشته تبليغ نيز بايستي به موازات پيشرفت عمومي علوم، تكامل يابد و از اين روست كه ملاحظه مي كنيم در دنياي مسيحيت، اين رشته احتياج به تحصيل فراوان و طولاني دارد.

در مقدمه ي جلد اول «سرمايه سخن» مي نويسد:

«... يك تن از دانشمندان آمريكا، ضمن خطابه اي تشكيلات مذهبي و تحصيلات دانشگاه هاي آمريكا را تشريح مي كرد كه دوران تحصيلي آمريكا هجده سال است، كسي كه اين مدت را تكميل كند، آخرين مدارج علمي را پيموده و پس از امتحان درجه ي خود را مي گيرد؛ ولي كساني كه بخواهند مبلغ دين باشند و سخنراني مذهبي كنند، لازم است سه سال ديگر به تحصيل ادامه دهند. در كشورهاي متحده ي آمريكا كسي را شايسته ي تبليغ ديني و پيشوايي مذهبي دانسته اند كه لااقل 21 سال درس خوانده باشد، قطع نظر از آزمايش هاي ديگري كه در ضمن تحصيل و دوران عمل، صورت مي گيرد في المثل صداي او ضبط مي شود و خودش گرفتار خود را مي شنود، پس از احراز صلاحيت اخلاقي و ابراز لياقت علمي، مي شود بر منبر خطابه برآيد و پشت تريبون قرار گيرد.»

درست، مثل شرايط مشكل منبر تبليغي اسلامي كه كمتر كسي از عهده ي آن برمي آيد!؟ آيا اين حقيقت ملموس، قابل كتمان است كه يك فرد بي سواد، در مملكت ما مي تواند - اگر صداي خوبي داشته باشد - به كسوت روحانيت وارد و به منبر رود؟ من خود «سلماني» و «عمله» و «سقا» سراغ دارم كه با دارا بودن شغل، به روضه خواني مي پردازند و مثل يك واعظ بر فراز منبر مي روند!

اين بي بند و باري، معلول بي بند و باري در پوشيدن لباس روحانيت نيز هست،


هر كدام از ما گدايان و سائليني ديده ايم كه لبلس تمام رسمي يك روحاني را از عمامه و قبا و لباده و عبا بر تن دارند و بي پروا در مسجد و معبر به گدايي مي پردازند و اگر كسي، راست يا دروغ، سيد هم باشد، جد و آبائش را هم براي يك قرآن استخدام مي كند!

معركه گيرها و مار گيرهاي سر محله هم شال سفيد يا سبزي به سر مي بندند و احيانا عبايي بر دوش مي گيرند و به روضه خواني و ذكر داستان مذهبي و مناقب اهل بيت عليهم السلام و نقالي و سخنوري مي پردازند. تا كي بايد اين لباس و اين شغل تا اين حد بي ارزش و بدون كنترل باشد كه هر بي سر و پايي بتواند از آن سوء استفاده كند؟ اگر كسي براي اين وضع دق كند و بميرد ملامتش نبايد كرد. اين است بهره يك جامعه استعمار زده و رشد نيافته و سست عنصر از قيام الهي حسين بن علي عليه السلام امام انقلاب! و اين است تابلوي سياه مشوش امر تبليغ در كشور شيعه ي جعفري اثني عشري! و اين است مايه ي اميد ما به حفظ آيين اسلام در پرتو نام حسين عليه السلام و مجالس عزاداري! آيا روحانيت منتظر آن است كه ديگران بيايند و با زور و سر نيزه، حدود و ثغور و شؤون و مقامات و لباس و شغل روحانيت را كنترل كنند و تحت نظم درآورند؟! اگر چنين انتظاري دارند، بنشينند و منتظر باشند كه آن روز چندان دور نيست! ولي روحانيون در آن روز حق ندارند لب به اعتراض بگشايند و يا به آه و افسوس پردازند. و از دخالت هاي ديگران در شؤون مقدسه خودشان اينجا و آنجا درد دل گويند. جزا و سزاي جمعيتي كه در روزگار توانايي و فرصت و قدرت و نفوذ كلام و داشتن پول و شخصيت، از خود غافل شوند و هركس و ناكس را به خود راه دهند، همين بس است كه به دست ديگران ادب شوند!

آيا اين همه پولي كه به عنوان سهم مبارك امام زمان عليه السلام به دست مقامات روحاني در سراسر كشور مي رسد؛ و اين همه ابراز ارادت و خلوصي كه مردم پاكدل و مسلمان اين مملكت، به ساحت روحانيت مي كنند، نمي تواند يك تشكيلات منظم و صحيح و اصولي براي تبليغ دين درست كند؟

شايد زياد به حاشيه رفتم؛ ولي اين حاشيه ها متن زندگي موجود ماست كه لازم


است از آن، سخن بگوييم.

گفتار فوق نبايد موجب رنجش هم سلكان ما شود. بايد خشنود باشند كه يكي از افراد خودشان، اين چنين صريح و روشن، حقايق را تشريح مي كند و بي هيچ غرض و مرضي از مقامات روحاني خواستار يك اصلاح همه جانبه مي شود.

در اين زمينه سخني هم با مردم اين مملكت داريم كه در پايان فصل به آن خواهيم رسيد.

... يك تحول، اول از افكار شروع مي شود و سپس به مرحله ظهور مي رسد و در عرصه ي زندگي فردي و اجتماعي تجلي مي كند، خوشبختانه تحول فكري مبني بر اصلاح روحانيت و شؤون مربوط به مذهب و از آن جمله و در رأس آن، مجالس سوگواري، در اكثريت طبقه جوان روحاني و تعدادي از مراجع پيدا شده و اين مايه كمال خرسندي و مسرت است. افراد خود ساخته و دانشمندان وارسته و روشن ضمير و گويندگان اصلاح طلب و مطلعي كه در گوشه و كنار ديده مي شوند و خوشبختانه هر روز رو به افزايشند، مايه اميد آينده مي باشند.

زمزمه ي اقدامات اصلاحي اي كه هم كه كم و بيش، اما بطور ناقص، در پاره اي از حوزه هاي علميه به گوش مي رسد، سرفصل و نمودار تحولات ضروري آينده است.

قداست و پاكي و حسن نيت قشر وسيعي از طبقات روحاني و مراجع مذهبي - گيرم كه آميخته با درك كامل زمان و ضرورت اصلاحات نيست ولي مع الوصف سرمايه ي معنوي عظيمي است - اگر با دريافت زمان توأم شود، راه تحول همه جانبه را هموار خواهد كرد.

به نظر مي رسد وظيفه ي بسيار خطيري كه اكنون بر دوش طبقات روشن روحاني است، بسيج كردن افكار هم سلكان خود، در جهت اصلاحات و ايجاد يك فضاي جدي است كه رهبران روحاني را خواه ناخواه وادار به اقدامات جدي و سريع كند.

روشنفكران مسلمان، اعم از اساتيد دانشگاه و طبقات بازاري و دانشجويان و متدينين و علاقه منداني كه در پست هاي مختلف مشغول كارند، نيز بايد در اين زمينه


به يك فعاليت جدي و خدا پسندانه دست زنند.