بازگشت

يزيد بن زياد ابي شعثاء كندي


او را مردي دلير، با جسارت و شريف دانسته اند. يزيد بن زياد كه به


ابوالشعثاء مشهور بود، [1] از كساني است كه به امام پيوست. درباره ي زمان پيوستن او، برخي مدعي اند كه پيش از رسيدن نيروهاي حر، به امام ملحق شد [2] و برخي نيز از حضور او در جمع نيروهاي حر ياد مي كنند. ابن اعثم، ابوالشعثاء را مردي از اصحاب حر ميدانست كه به پيك ابن زياد عتاب كرد [3] ابو الشعثاء چون پيك ابن زياد را نزد حر ديد، او را شناخت و به او تندي كرد و نتيجه ي هم كاري اش با ابن زياد را عار و دوزخ شمرد و با خواندن اين آيه، «آنها را اماماني قرار داده ايم كه به آتش دعوت مي كنند و در روز قيامت ياري نمي شوند»، [4] او را مصداق آن شمرد. [5] .

گويا ابو شعثاء همراه سپاه حر و سسپس سپاه ابن سعد بود و چون پيشنهاد حسين عليه السلام را رد كردند، از سپاه ابن سعد جدا شد [6] .

ابوشعثاء روز عاشورا به ميدان رفت. او سواره مي جنگيد و چون اسبش را پي كردند، او چون تيرانداز ماهري بود، نزد امام روي زانوهايش نشست و يك صد تير به سمت دشمن انداخت.امام نيز با تشويق او چنين دعا فرمود: خدايا! تيرش را به هدف برسان و بهشت را پاداش او قرار ده.

وقتي تيرهاي ابن الشعشاء تمام شد، او از جايش بلند شد و گفت:


تنها پنج عدد تير به هدف اصابت نكرد و آن گاه با شمشير به دشمن حمله برد و اين رجز را خواند:



انا يزيد و ابي مهاصر

كانني ليث بغيل خادر



يا رب اني للحسين ناصر

و لا بن سعد تارك و هاجر



من يزيدم؛ پدرم مهاصر است؛ از شيري كه در بيشه خفته است دليرترم.

پروردگارا! من ياور حسينم؛ ابن سعد را ترك گفته، به سوي حسين هجرت نموده ام.

او به جنگ ادامه داد تا آن كه به شهادت رسيد. [7] از او در زيارت ناحيه، نام برده شده است. [8] .



پاورقي

[1] همان، ص 171.

[2] همان.

[3] الفتوح، ص 877.

[4] قصص (28) آيه 32.

[5] وقعة الطف، ص 178.

[6] کامل، ج 5، ص 184.

[7] وقعة الطف، 238؛ مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 103؛ خوارزمي؛ مقتل الحسين ج 2، ص 23؛ ابصار العين، ص 171 و 172؛ ر.ک: تسمية من قتل مع الحسين عليه‏السلام، ص 153.

[8] بحارالانوار، ج 45، ص 72.