بازگشت

ثعلبيه


دو مرد اسدي در اين منزل به امام خبر دادند كه سواري كه ديشب از نزديكي شما (در منزل زرود) گذشت، مردي از قبله ما بود و چنين گفت: از كوفه بيرون نشده بودم، مگر اين كه مسلم و هاني به قتل رسيده بودند. امام در واكنش، آيه ي استرجاع را بر زبان راند: (انا لله و انا اليه راجعون) و چند بار اين آيه را تكرار نمود و براي آن دو شهيد، از خداي تعالي، طلب رحمت كرد و فرمود:

«لا خير في العيش بعد هؤلاء»؛

بعد از آنان، ديگر خيري در زندگي نيست. [1] .

امام در گرم گاه روز، سر بر بالين نهاد و ساعتي بياسود و چون بيدار شد، فرزندش علي اكبر را از خوابي كه ديده بود، آگاه كرد؛

در اين لحظه كه به خواب شدم، سواري ديدم كه بيامد به نزديك من بايستاد و گفت: اي حسين! شما در رفتن به جانب عراق، شتاب مي كنيد و مرگ به عقب شما مي تازد و به تعجيل مي آيد تا شما را به بهشت برد؛ دانستم كه اجل ما نزديك رسيده است.

علي اكبر پرسيد: پدر! مگر ما بر حق نيستيم؟ امام پاسخ داد:

آري! ما بر حقيم و حق با ماست.

فرزند رشيد امام گفت: پدر! چون ما برحقيم، از مرگ باك نباشد. امام فرمود:


پسرم! مرا خوش دل كردي؛ خداي تعالي تو را جزاي خير دهد. [2] .

همچنين در اين منزل، امام، ابوهره ازدي - يكي از اهالي كوفه - را ديد و در پاسخ او كه سبب بيرون آمدن حضرت را از حرم خدا و حرم رسول خدا صلي الله عليه و آله جويا شده بود، فرمود:

بني اميه مال ما ببردند، صبر كرديم. حق ما بگرفتند، صبر كرديم. دشنام دادند، صبر كرديم و خواستند كه مرا بكشند، از آن جا بيرون آمديم. به خدايي خدا! به دست اهل ستم گر كشته خواهم شد و چون مرا بكشند، خداي تعالي، لباس ذلت و خواري در ايشان پوشاند. [3] .


پاورقي

[1] وقعة الطف، ص 165.

[2] الفتوح، ص 873.

[3] همان.