بازگشت

ايجاد رعب و وحشت


عبيدالله با كشتن افراد بي گناه و كشيدن آن ها در كوچه و بازار و هم چنين با دار زدن افراد و آويزان كردن آنها در اماكن عمومي و يا انداختن افراد از بالاي قصر دارالاماره، سخت مردم را به وحشت انداخت؛ مثلاً با كشتن مسلم بن عقيل (نماينده امام حسين«ع») و هاني بن عروه و كشاندن اين دو چهره بزرگ و انقلابي در كوچه و بازار كوفه و هم چنين انداختن نماينده ديگر امام حسين (ع) به نام قيس بن مسهر صيداوي، اين جوّ خفقان آميز را در كوفه به وجود آورد.

مسعودي مي نويسد: هاني بن عروه را ـ كه چهار هزار نفر شمشير زن تحت امر او بودند ـ از زندان بيرون آورده و دست بسته براي گردن زدن به طرف بازار مي بردند. او آن چنان فرياد مي زد و بزرگان قبايل را به نام ياد مي كرد و وامذحجاه مي گفت و آنها را به ياري مي طلبيد، امّا هيچ يك به حمايت او برنخاستند و به نداي او لبيك نگفتند... [1] .

از اين رو، ترس و وحشت مردم به جايي رسيده بود كه كسي حاضر به دفاع از او نشد و به دستور عبيدالله در انظار عمومي درسن 89 سالگي گردنش را زدند و وي را به شهادت رساندند. [2] .

عبيدالله در راستاي اجرا كردن اهداف شوم و نامقدس بني اميه، آنقدر به اين كشتارهاي وحشيانه مردم ادامه داد كه تقديرنامه اي از يزيد بن معاويه دريافت كرد. اين بار يزيد ضمن تقدير از عبيدالله براي او نوشت: شنيده ام كه حسين (ع) متوجه عراق گرديده است، بايد راه ها را سخت به كنترل درآوري و در ظفر يافتن به او تلاش سختي بنمايي و مردم را به بهانه هاي گوناگون به قتل برساني. [3] .

او نيز با ايجاد اين رعب و وحشت در بين مردم توانست به موقع از اين حربه استفاده نمايد و مردم را ـ پس از ورود امام حسين (ع) به كربلا ـ جهت جنگ با امام حسين (ع) بسيج كند.

نتيجه اين كار اين شد كه افراد ضعيف النفس و بي اراده و يا مزدوراني كه از ديگران پيروي مي كردند و از خود هيچ اراده اي نداشتند، راهي جز رفتن به كربلا و جنگيدن با امام حسين نداشته باشند، زيرا نه مي توانستند در كوفه بمانند و نه مي توانستند اراده اي از خود نشان داده پا به فرار بگذارند.


پاورقي

[1] منتهي الآمال، ج1، ص316.

[2] همان.

[3] ارشاد مفيد، ص200.