بازگشت

پيمان شكني


دومين صفتي كه مردم كوفه به آن مشهور و معروف گشته بودند، صفت ناپسند و زشت عهد و پيمان شكني و عدم وفا به تعهدات خويش است.

اين روش را همگان مي دانستند. در تاريخ مي خوانيم كه آنان به علي (ع) خيانت كردند، همچنين به امام حسن مجتبي و امام حسين و پس از او به زيد بن علي و هم چنين به هر رهبري كه قيامي را هدايت مي كرد، خيانت كردند.

از اين رو بازدارندگان، به امام حسين گفتند: شما پيمان شكني و خيانت كوفيان را نسبت به پدر و برادرت ديده اي، مبادا فريب آنها را به خوري.

داود بن علي هم به زيد بن علي گفت:

يابن عمّ انّ هؤلاء يغرونك من نفسك، أليس قد خذلوا من كان أعز عليهم منك جدّك علي بن ابي طالب حتي قتل و الحسن من بعده بايعوه ثمّ وثبوا عليه فانتزعوا رداءه من عنقه وانتهبوا فسطاطه و جرحوه؟ أو ليس قد أخرجوا جدك الحسين و حلفوا له بأوكد الايمان ثمّ خذلوه و أسلموه ثم لم يرضوا بذلك حتي قتلوه؛ [1] اي عموزاده اينان فريبت ندهند، آيا اينها به كسي كه عزيزتر از تو در نزدشان بود (جدّت علي) خيانت نكردند تا اين كه كشته شد؟ و آيا با حسن بن علي پس از او نخست بيعت نكردند و سپس بر او هجوم برده و عبا از دوشش كشيده و وسائل درون خيمه اش را غارت كردند و زخمي اش نمودند؟! آيا جدّت امام حسين را فرا نخواندند و از مدينه و مكه بيرون نياوردند و به او پيمان هاي سختي ندادند، امّا در نهايت به او خيانت كرده و راضي نشدند تا اين كه او را به قتل رساندند؟


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج5، ص488.