بازگشت

انقلاب خونين زيد بن علي


بعد از قيام عاشورا، دستگاه ستمگر اموي، چنان نفسها را در سينه ها خاموش كرده بود كه حتي تا چند نسل ديگر هم خود را از خطر قيام مسلحانه خاندان علي (ع) آسوده خاطر مي دانستند. ناگهان زيد بن علي به قيام مسلحانه شكوهمندي دست زد و با پيكار خونين و شهادت مردانه خود و فرزند برومندش، يحيي، دستگاه و رژيم امويان را به لرزه در آورد.

آري زيد بن علي نخستين كسي از آل علي (ع) بود كه پس از واقعه دلخراش كربلا برضد امويان قيام، و با قيام پرشور خود، صحنه كربلا را در نظرها زنده كرد. قيام وي در دوره خلافت هشام بن عبدالملك اموي (127 ـ 105 ه) در سال 121 اتفاق افتاد. وي مدتي پنهاني مشغول دعوت بود و زمينه را براي قيام آماده مي ساخت و در اين مدت مخفي بود و چندين بار مخفيگاه خود را از بيم كارگزاران هشام تغيير داد. علاوه بر كوفه كه در آنجا افكار عمومي را براي خويش آماده مي ديد، چندي نيز در بصره و ديگر شهرهاي عراق به جمع آوري ياران پرداخت.

او چون به كوفه برگشت، شيعيان به او روي آوردند و براي بيعت به نزد وي شتافتند تا اينكه در ديوان وي نام 15 هزار نفر از مردم كوفه ثبت شد و اين سواي مردم مدائن، بصره، واسط، موصل، خراسان، ري، جرجان، و جزيره بود. [1] .

زيد يكي از علل قيام خود را خونخواهي حسين (ع) و يارانش و شهدا از اهل بيتش (ع) ذكر مي كند و مي گويد: «انما خرجت علي الذين قاتلوا جدي الحسين» [2] من برضد كساني كه با جدم حسين (ع) جنگيدند قيام كرده ام.

او جنگ با فرزندان معاويه را، هركدام باشند، يكسان مي داند و جنايات هشام را كمتر از يزيد نمي داند و در ضمن قيام خود، علت نبرد خويش را ريشه كن كردن شجره خبيثه بني اميه مي داند و مي گويد: من بر آن كساني خروج كرده ام كه به مدينه هجوم آوردند و خانه كعبه را با منجنيق سنگباران كردند». [3] .

شعار انقلابيون طرفدار زيدبن علي اين بود: «اي اهل كوفه! از زير بار ذلت به در آييد و در زير عزت و پيروزي دين و دنيا گرد آييد.» [4] .

شيخ مفيد در ارشاد يكي از علل نهضت زيد (ع) را خونخواهي جدش حسين (ع) مي داند و مي گويد: «يطلب بثارات الحسين» [5] غرض او خونخواهي جدش حسين (ع) بود ولي انقلاب زيد با مداخله سپاه شام، كه در عراق اردو زده بودند در نطفه خفه شد و خود زيد به وضع دلخراشي به شهادت رسيد.

دژخيمان اموي چون بر دشمن خود پيروز مي شدند در ظلم و جنايت و اعمال دد منشانه نسبت به آنان هيچ حد و مرزي نمي شناختند و حتي به جنازه هاي آنان نيز هرگونه اهانت و توهين را روا مي داشتند و چون جنازه زيد به دست آنها افتاد سرش را از تن جدا كردند و آن را براي هشام بن عبدالملك به شام فرستادند. هشام به حامل سر زيد ده هزار درهم جايزه داد و بدن مطهر زيد را با تني چند از يارانش در كنار كوفه به دار زدند [6] و چندين نگهبان در كنار دار گذاشتند تا شبانه روز مراقب بدن باشند، مبادا كسي آن را شبانه بربايد و دفن كند.

بني اميه براي اينكه انتقام سختي گرفته باشند و از سوي ديگر نفسها را در سينه ها خاموش كنند و فكر هرگونه قيام و نهضتي را از سر آنان بيرون بياورند، مدتي طولاني بدن مطهر زيد را بالاي دار نگه داشتند.

مؤلف «منهاج السنة» مي نويسد: مردم كوفه شبها كنار چوبه دار زيد مي رفتند و به عبادت و راز و نياز با خداوند عالميان مي پرداختند. [7] .

مقريزي مي نويسد: «لما قتل زيد (ع) سودت الشيعه» [8] بعداز شهادت زيد شيعيان به عنوان سوگواري لباس سياه پوشيدند.

«ولهاوزن» مي گويد: گر چه نهضت زيد به گونه اي دلخراش پايان يافت ولي در هر حال حادثه مهمي بود زيرا تمام انقلابهاي ملي كه بعد از آن رخ داد و منجر به سقوط نهايي حكومت شام شد، همگي با انقلاب زيد ارتباط داشت. زيرا چندان طول نكشيد كه پس از وفات يحيي، ابومسلم قيام كرد تا انتقام خون او را بگيرد و قاتلانش را به كيفر اعمالشان برساند». [9] .


پاورقي

[1] ترجمه تاريخ فخري، ص177 و 178.

[2] الفرق بين الفرق، بغدادي ص25 - اعلام الوري طبري، ص257.

[3] اعلام الوري، طبري ص257.

[4] مقاتل الطالبين، ص 139.

[5] ارشاد مفيد،ص 251.

[6] مقاتل الطالبين، ص 3ـ142.

[7] منهاج السنه، ج1 /8.

[8] المواعظ و الاعتبار، ج2 /440.

[9] الدوله العربيه، ص271.