بازگشت

نقل كلمات ابن ابي جمهور احسائي


علامه ي متكلم كبير ابن ابي جمهور احسائي (قدس سره) در كتاب معين المعين گويد [1] :

وجدت في بعض المصنفات.... دلائل اجمالية علي امامة الائمة الاثناعشر عليهم السلام احب ان احكيها بلفظها و هي احد الدلائل علي امامة ألائمة (ع): ما ظهر عنهم من العلوم التي تفرقت في فرق العالم فحصل في كل فرقة منهم فن و اجتمعت فنونها و سائر انواعها في آل محمد عليهم السلام ألا تري الي ما روي عن اميرالمؤمنين عليه السلام من ابواب التوحيد....؟

و عن الباقر و عن الصادق (ع) و اصحاب ابنه موسي (ع) و لم يبق فن من


فنون العلم الا روي عنه (ع) و كذلك كانت حال ابنه موسي (ع) من بعده من اظهار العلوم...... و كذلك كان سبيل ابي الحسن و ابي محمد العسكري عليهماالسلام و انما كانت الرواية عنهما اقل لانهما كانا محبوسين في عسكر السلطان ممنوعين عن الانبساط في العبارات و الفتاوي و ان يلقيهما كل احد من الناس....

و لم يمكن احد يدعي انهم اخذوا العلم عن رجال العامة او بلوغه من رواتهم و فقهائهم لانهم لم يروا قط مختلفين الي احد من العلماء في تعلم شيئي من العلوم و اكثره لا يعرف الا منهم و لم يظهر الا عنهم فعلمنا ان هذه العلوم بأسرها قد انتشرت عنهم مع غنائهم عن سائر الناس حتي زيادتهم في ذلك علي كافتهم و نقصان جميع العلماء عن رتبتهم فثبت انهم اخذوا بها عن النبي صلي الله عليه و آله فيما يحتاجون اليه و غنائهم عنهم فيكونوا مفزعا لامته في الدين و ملجأ لهم في الاحكام و جروا في هذا مجري النبي صلي الله عليه و آله في تخصيص الله له لا علامه احوال الامم السالفة و افهامه ما في الكتب المتقدمة من غير ان يقرأ كتابا او يلقي احدا من أهله هذا.

فثبت في العقول: ان الاعلم افضل و الافضل اولي بالامامة من المفضول لما دل عليه الله من الايات و اذا كانت ائمتنا عليهم السلام اعلم الامة ثبت انهم ائمة الاسلام الذين استحقوا الرياسة علي الانام.... الخ.

مي فرمايد: در بعض مصنفات علماء، دليلهاي اجمالي بر امامت ائمه ي اثناعشر عليهم السلام يافتم و خوش داشتم آنها را نقل نمايم و عين الفاظ آنها


را بياورم چون آنها يكي از دلائل بر امامت أئمه عليهم السلام است:

آنچه از آنها از علوم آشكار شده و در تمامي فرقه هاي دنيا منتشر و متفرق گرديده و نزد هر فرقه اي از فرقه ها فني حاصل گشته و تمامي فنون و اصناف آن علمها و انواع آنها نزد آل محمد عليهم السلام جمع شده است آيا نمي بينيد آنچه از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده از باب هاي توحيد...... و از امم باقر و صادق عليهماالسلام و از اصحاب فرزندش موسي عليه السلام و باقي نمانده فني از فنون علم مگر اين كه روايت شده از امام صادق عليه السلام و همچنان بود حال فرزندش موسي عليه السلام بعد از آن حضرت از آشكار ساختن علوم.

و همچنان بود راهي كه امام هادي و امام حسن عسكري عليهماالسلام پيمودند در نشر علوم ولي روايت از آن دو بزرگوار كمتر بوده چون هر دو آن حضرات در أرتش خليفه ي وقت زنداني بودند و از بسط و نشر دادن علم با تكلم با مردم و فتوي دادن ممنوع بودند و كسي نمي توانست با آن دو امام عليهماالسلام ملاقات نمايد و تمام مردم نمي توانستند به حضور ايشان شرفياب شده و أخذ علم كنند.

و أحدي اداء نكرده كه أئمه عليهم السلام از علماي عامه و رجال آنها أخذ علم كرده باشند يا علم به آن حضرات از راويان عامه و فقهاء آنها رسيده باشد زيرا أئمه عليهم السلام ابدا ديده نشده كه به نزد أحدي از علماء براي ياد گرفتن چيزي از علوم آمد و رفت داشته باشند با اين كه اكثر علوم شناخته نشده مگر از أئمه عليهم السلام و علوم آشكار نگرديده مگر از


آن حضرات عليهم السلام و از اينجا ما مي دانيم و علم مي رسانيم به اين كه اين علوم تماما از أئمه عليهم السلام انتشار يافته و آنها مستغني از سائر مردم بوده اند بلكه در اين باره آن حضرات (ع) برتري بر تمامي مردم داشته اند و تمامي علماء از رسيدن به مقامات علمي أئمه عليهم السلام كوتاه آمده و به مرتبه ي آنها هرگز نرسيده اند.

پس ثابت شد كه أئمه عليهم السلام در هر آنچه احتياج به آن داشته اند علوم را از رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اخذ كرده اند و آن حضرات غني از ديگران بوده اند تا اين كه آن حضرات پناهگاه أمت پيغمبر صلي الله عليه و آله در امور دين و ملجأ آنها در أحكام شرع مبين باشند و ائمه (ع) در اين حالات و اوصاف خودشان مانند رسول الله صلي الله عليه و آله بوده اند كه خداوند اختصاص داده بر او در آگاه نمودن وي بر احوال امتهاي گذشته و در فهمانيدن به او آنچه در كتابهاي گذشته بوده بدون اين كه كتابي بخواند يا احدي را از هر دو طائفه از اهل كتاب (يعني يهود و نصاري) ملاقات در خواندن نمايد.

پس ثابت گرديد در عقلهاي عقلاء: اين كه اعلم افضل است و افضل اولي به اشغال مقام امامت است از كسي كه او مفضول است براي اين كه بر آن خداوند در آيات دلالت فرموده است پس وقتي كه ائمه ي ما (ع) اعلم امت اند ثابت شد كه آنها ائمه ي اسلام اند كه استحقاق رياست بر مردم دارند.

اين جملات و كلمات معاني عباراتي است كه از قلم يكي از بزرگان


متكلمين اماميه صادر شده و حاصل آن اين است امام نيز مثل پيغمبر صلي الله عليه و آله احتياج به خواندن و نوشتن و ياد گرفتن خط و تحصيل ندارد و بر حسب قاعده نيز چنانچه مكرر اشاره كرديم قول صحيح و كلام درست است كه امام عليه السلام در تمامي اوصاف و كمالات مانند پيغمبر صلي الله عليه و آله است چنانچه پيغمبر صلي الله عليه و آله علم و كمالاتش از جانب خداست امام عليه السلام مثل اوست فرقي ندارد مگر در نبوت كه امام عليه السلام آن منصب را ندارد.


پاورقي

[1] نسخه‏ي خطي موجود در کتابخانه‏ي ما که در سال (1092) ه. ق در حويزه استنساخ شده است.