بازگشت

نامه خواندن امام جواد در حال طفوليت


شيخ ابوعمرو محمد بن عمر بن عبدالعزيز كشي قدس سره كه از ثقات علماء و رجاليين شيعه ي اماميه در قرن چهارم هجري بوده در كتاب رجال كه از آن شيخ الطائفة شيخ ابوجعفر طوسي قدس سره اختياراتي فرموده و به نام اختيار معرفة الرجال است و آن در اعصار اخيره معروف به رجال كشي مي باشد روايت كرده از محمد بن سنان كه گفت [1] : شكايت كردم به حضرت رضا سلام الله عليه از درد چشم خود پس گرفت آن حضرت كاغذي و نوشت براي ابوجعفر جواد (ع) و آن حضرت از طفل سه ساله


كوچكتر بود [2] پس حضرت امام رضا عليه السلام آن نوشته را به خادمي داد و امر كرد مرا كه با او بروم و فرمود به من كه كتمان كن (يعني اگر از حضرت امام جواد (ع) معجزه ي ديدي آن را اظهار مكن) پس رفتيم به نزد آن حضرت و خادمي آن جناب را به دوش برداشته بود.

محمد گويد: پس خادم آن نامه را در مقابل و جلو حضرت جواد


عليه السلام گشود حضرت جواد (ع) نظر مي كرد به آن نامه و سر مبارك خود را به جانب آسمان بلند مي كرد و مي گفت «ناج» پس اين كار را چند دفعه كرد پس رفت هر دردي كه در چشم من بود و چنان چشمم روشن و بينا شد كه چشم احدي مانند آن نبود پس گفتم به حضرت جواد عليه السلام كه خداوند تو را شيخ اين امت قرار دهد همچنان كه عيسي بن مريم عليه السلام را شيخ بني اسرائيل قرار داد پس گفتم به آن حضرت:

اي شبيه صاحب فطرس.

محمد گفت: پس من برگشتم و حضرت امام رضا (ع) به من فرمود: كه اين را پنهان كن من پيوسته چشمم صحيح بود تا وقتي كه فاش كردم معجزه ي حضرت جواد عليه السلام را درباره ي چشم خود پس ديگرباره درد چشم من عود كرد.

پس راوي از محمد بن سنان رحمه الله تعالي كه بنا بر تحقيق از ثقات و بزرگان است منظور از كلام او كه گفت: اي شبيه صاحب فطرس سئوال كرده و او بيان نموده و قضيه ي فطرس ملك را در ايام تولد حضرت سيدالشهداء سلام الله عليه نقل كرده و چون كلام به طول مي انجاميد از نقل آن خودداري شد رجوع شود به رجال كشي (ره) و منتهي الامال محدث قمي(ره) و ديگر مصنفات علماء كه آن قضيه را نقل فرموده اند رضوان الله عليهم.


شيخ ابوعمرو كشي رحمه الله مسندا نقل كرده [3] از احمد بن محمد بن ابي نصر و محمد بن سنان كه هر دو جميعا گفته اند: كه ما بوديم در مكه و ابوالحسن رضا عليه السلام نيز در مكه بود به امام (ع) عرض كرديم خدا ما را فداي شما فرمايد ما مي خواهيم از مكه بيرون برويم و شما اقامت داريد هرگاه رأي مبارك علاقه بگيرد براي ما نامه اي به ابوجعفر جواد (ع) بنويسيد كه ما آن را به حضور او با خودمان ببريم پس امام (ع) نامه اي به ابوجعفر (ع) نوشت و آمديم و به موفق خادم گفتيم امام جواد (ع) را براي ما بيرون بياورد او هم آن حضرت را براي ما بيرون آورد در حالي كه امام جواد عليه السلام در سينه ي موفق بود يعني او را در آغوش گرفته بود پس امام جواد (ع) رو كرد به خواندن نامه و آن را مي پيچيد و به آن نظر مي كرد و تبسم مي فرمود تا آخر آن رسيد و نامه را از بالاي آن مي پيچيد و از آخرش باز مي نمود محمد بن سنان گويد: پس وقتي كه از خواندن نامه فارغ شدن پاهاي مبارك خود را حركت داد و فرمود: ناج ناج [4] .


پس احمد گفت: پس از ان ابن سنان در آن موقع گفت: فطرسية فطرسية.

و سيد علامه ي بحراني (ره) در كتاب مدينة المعاجز (المعجزات) نقل كرده از ابوجعفر محمد بن جرير طبري گويد حديث كرد به ما ابوالفضل محمد بن عبدالله و او گفت: نقل كرد به ما جعفر بن مالك فرازي او گويد: حديث نمود به ما علي بن يونس خراز از احمد بن محمد بن ابي نصر گفت: بودم من و محمد بن سنان و صفوان و عبدالله بن مغيره در حضور امام ابوالحسن رضا (ع) در مني فرمود براي تو حاجتي هست؟ عرض كردم بلي و نامه به همراه ما مرقوم فرمود به ابوجعفر (ع) و وقتي كه برگشتيم به مدينة امام جواد (ع) را مسافر (از خدام امام (ع) است) بر دوش خود براي ما بيرون آورد و آن حضرت در آن روز هيجده ماهه بود نامه را به آن حضرت داديم مهر آن را برداشت و نامه را خواند [5] .


و نامه نوشتن امام هادي (ع) با خط و زبان رومي در روايت مفصلي كه شيخ صدوق (ره) و ديگران نقل كرده اند مذكور است رجوع شود به كتاب مدينة المعاجز [6] و اكمال الدين صدوق (ره).

اگر از اين قبيل احاديث كه در كتب و جوامع حديث روايت شده نقل شود بايد تأليف مستقلي جمع آوري گردد و به همين قدر در اينجا اكتفاء نموده و كلام يكي از بزرگان متكلمين اماميه را كه درباره ي ائمه ي اطهار عليهم السلام بيان فرموده بياورم.


پاورقي

[1] رجال کشي ص 487 ط نجف- اختيار معرفة الرجال جزء 6 ص 583 -582 ط دانشگاه مشهد سال (1348) ه. ش.

[2] در اينجا عبارت روايت بسيار مختلف است چنانچه با مراجعه به اختيار معرفة الرجال در صفحه‏ي نامبرده روشن مي‏شود و در نسخه‏ي مطبوعه در دانشگاه مشهد عبارت به اين نحو است: (و هو اقل من نيتي) و معني محصلي از آن به دست نمي‏آيد و پس از تأمل معلوم مي‏شود که عبارت صحيحه به دست نيامده است و آنچه در متن آورده شد: (و آن حضرت از طفل سه ساله کوچکتر بود) عبارت محدث قمي (ره) در منتهي الامال است از ترجمه‏ي آن مرحوم عبارت حديث را به نحوي که مذکور افتاد ظاهر مي‏شود که نسخه‏ي صحيحه را ايشان به دست آورده‏اند و لفظ: (اقل) هم قرينه بر آنست که ترجمه‏ي محدث نامبرده صحيح باشد و محدث قمي (ره) در (الانوار البهية) عبارت حديث شريف را از رجال‏کشي به اين نحو نقل کرده: (و هو اقل من ثلاثي) و آن صحيح است و ترجمه‏ي آن همانست که در منتهي الامال نقل کرده است رجوع شود به (الانوار البهية) ص 126 ط تبريز به خط حاج ميرزا طاهر خوشنويس تبريزي در سال (1344) ه. ق و ص 228 ط مشهد مقدس و تاريخ سال طبع را ندارد و چاپ حروفي است.

[3] اختيار معرفة الرجال جزء 6 ص 584 ط دانشگاه مشهد- ص 488 ط نجف.

[4] علامه‏ي مامقاني (ره) در هامش تنقيح المقال فرموده: في نسخة صحيحة (باح باح) و ذلک في الفاظ الصبيان المهملة المعني يعني انه بعد قراته الکتاب اظهر رجوعه الي حال الطفولية والله العالم.

و قيل: ان في النسخ الخطية هذه الکلمة غير منقوطة او مختلفه و قريب مما قلنا ما في حاشية المنهج من الوحيد (ره).

[5] مدينة المعاجز ص 527 ط سال (1290) ه. ق.

[6] مدينة المعاجز ص 556.