بازگشت

روايت ابو بصير


روايت شده از ابوبصير كه گفت: عرض كردم به ابوالحسن موسي بن جعفر عليهماالسلام كه فداي تو شوم به چه شناخته مي شود امام؟ فرمود كه به چند خصلت اما اول آنها آن كه از پدرش به وي نص و اشاره مي شود تا حجت باشد و از جواب سئوالي عاجز نشود و هرگاه از سئوال خاموش شوند ابتداء به سخن مي نمايد و از اموري كه در آينده خواهد شد خبر مي دهد و با مردم تكلم مي كند به هر زبان كه خواهد.

بعد از آن فرمود: اي ابومحمد بدهم به تو علامتي پيش از آن كه برخيزي يعني نشان بدهم به تو كه چطور امام (ع) اگر بخواهد با هر زبان حرف مي زند پس زماني درنگ نكرديم كه مردي درآمد و او از خراسان آمده بود و خراساني با امام (ع) به عربي تكلم كرد امام (ع) در جواب او به فارسي تكلم فرمود خراساني عرض كرد: به خدا قسم مرا منع نكرد از اين كه با شما به فارسي تكلم كنم مگر اين كه گمان كردم كه شما عارف به لغت فارسي نباشيد.

امام عليه السلام فرمود: سبحان الله هرگاه من ندانم جواب تو را با زبان تو پس فضل و برتري من بر تو با چه باشد در آنچه با آن مستحق امامت باشم.

بعد از آن فرمود: اي ابومحمد به درستي كه امام آن كسي است كه پوشيده نباشد بر او كلام هيچ يك از مردم و نه زبان مرغان و نه كلام


آن چيزي كه در آن روح باشد [1] .

اين روايت شريفه كه مضومنش دلالت بر صحت آن دارد قواعد كليه را در باب خصال و اوصاف امام (ع) محتوي و جامع بوده و كافي مي باشد و نظائر آن زياد است و وجود آن حديث شريف در كتب بسيار معتبره ي شيعه ي اماميه براي اعتماد و اطمئنان كفايت مي كند و معتضد با احاديث زياديست كه قريب به آن مضمون مختصرا و مشروحا وارد شده است علاوه اين كه مطابق با ادله و براهين عقلي و نقلي است.


پاورقي

[1] کشف الغمة ج 3 ص 21. ارشاد شيخ مفيد (ره) ص 313 ط تبريز. اعلام الوري طبرسي (ره) ص 294 ط تهران مطبعه‏ي حيدري اصول کافي کليني (ره) ج 1 ص 285 ط آخوندي تهران.