بازگشت

تحقيقات عمنا الاعظم مرحوم شيخ الاسلام


عمنا الاعظم مجتهد كبير حاج ميرزا محمود شيخ الاسلام [1] طباطبائي تبريزي قدس سره را در رساله ي «مسائل الدعاء» در جواب از سئوال سوم شخص سئوال كننده تحقيق عالي و دقيق است و نقل آن سئوال و جواب در اينجا خالي از فائده نيست و چون هر دو سئوال و جواب به عربي است ترجمه به فارسي آن را از ترجمه ي آن رساله ي شريفه كه به قلم سيد جليل فاضل معظم آقاي حاج سيد ابوالفضل حسيني ترجمه شده در اينجا بياورم و اصل رساله ي (مسائل الدعاء) كه به عربي است با (رساله ي ابداء البداء القول بالبداء) از تأليف آن مرحوم با هم به قطع كوچك در سال (1302) ه. ق در تهران طبع شده و ترجمه ي (مسائل الدعاء) به فارسي در سال (1368) ق در قم چاپ گرديده و ترجمه ي آن سئوال و جواب اين است:


پرسش سوم: شناختي و فهميدي كه خداوند سبحان دعاي دعاكنندگان را لامحالة اجابت مي فرمايد يا به سبب اعطاء آنچه سئوال نموده يا به واسطه ي اعطاء عوض آنچه آن را كه سئوال كرده است.

پس آيا اجابت دعاي امت براي رفعت درجه ي پيغمبر و ائمه ي عليهم السلام و مانند اينها عين اش عطا مي شود (يعني درجات آنها را ارتقاء داده و بالا مي برد)؟

و يا اين كه عوض آن را مرحمت مي فرمايد (يعني در مقابل آن ثواب اخروي براي خود امت عطا مي فرمايد)؟ و به عبارت ديگر آيا دعاي امت براي آنها موجب زيادتي مراتب آنها مي باشد يا نه؟ بلكه فائده ي دعاي امت براي خود امت برمي گردد؟

پاسخ: به جماعتي از متكلمين و غير آنها نسبت داده شده است كه شق دوم را اختيار نموده اند و گفته اند، بر پيغمبر و ائمه ي اطهار عليهم السلام عطا شده است از بلندي درجه و قرب منزلت و بزرگي و عظمت فضل به اندازه ي كه ديگر دعاي دعاكننده در آن تأثيري ندارد و فائده ي دعاي امت براي آنها راجع به نفس خودشان مي باشد كه به واسطه ي اينها مقرب گرديده و استفاده ي ثواب مي نمايند چنانچه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم روايت شده كه فرمود:

(من صلي علي واحدة صلي الله عليه عشرا)

يعني هر كه رحمت بفرستد براي من يك مرتبه خداوند عالم رحمت مي فرستد براي او ده مرتبه.




ولكن تحقيق مطلب چنان كه جمع كثيري از محققين گفته اند اين است: كه دعاي امت باعث زيادتي مراتب و مدارج آنها مي باشد به جهت اين كه نعماي الهي محدود به حدي نبوده و پايان و انتهائي براي آن متصور نيست و مدارج تفضلات خداوند تعالي را نتوان احصاء نمود و بودن آنها سلام الله عليهم در مرتبه ي كه بي نياز و غير محتاج باشند به ازدياد مراتب به تصور نمي آيد و بودن دعاي امت از اسباب ازدياد مراتب آنها جائز است.

علاوه بر اشخاص بينا مخفي و پوشيده نيست كه هرگاه آنها از اين معني بي نياز بودند لزومي نداشت كه امت تحصيل ثواب و تقرب را به واسطه ي دعا كردن به آنها بنمايد و اولي و سزاوار براي امت در تحصيل ثواب و تقرب اين بود كه براي نفسهاي خودشان دعا بنمايند كه خدا آنها را در ايمان و اعتقاد به ائمه عليهم السلام ثابت و مستقيم فرمايد.

بلي ممكن است گفته شود: اين كه زيادتي مراتب آنها سلام الله عليهم در خصوص خواستن رحمت بر آنها حاصل مي شود (يعني ممكن است زيادتي مراتب آنها در مورد طلب رحمت به جا آورده شده و به عمل بيايد) براي اين كه مراتب صلوات و رحمت و تفضل خداوندي غيرمتناهي بوده و پاياني ندارد.

و اما در اعطاء خداوندي درجه ي شفاعت و وسله را به سبب دعاي امت براي پيغمبر صلي الله عليه و آله كه درجه ي است در بهشت و بالاتر از آن درجه نيست ممكن نيست زيرا اين كه ثابت شده است كه خداوند سبحان امثال


شفاعت و وسيله را به واسطه ي تحمل اثقال رسالت و زحمات او و به سبب ختم نبوت به آن بزرگوار عطاء فرموده است نه به جهت دعاي امت و اگر چه وارد شده از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه امر فرمود سئوال كنيد براي من وسيله را «علي رؤوس الخلائق» يعني علني و آشكارا كه خداوند متعال براي من بدهد.

پس دعاي امت و طلب آنها از خدا اين كه عطا كند امثال شفاعت و وسيله را براي پيغمبر (ص) اذعان و اعتقاد است بر اين كه آنها حق پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم است و اوست كه لائق و سزاوار اينهاست و اين اذعان موجب تكميل ايمان است و در اين صورت اين طلب مي باشد از باب استعمال صيغه ي امر در تصويب و اين معني هم در عرف معروف است مانند اين كه رفيق تو مي گويد: ديدم فلاني را كه به پدر خود فحش مي داد پس او را زدم در اين حال تو مي گوئي بزن او را و مقصودت اين است كه زدن او را تحسين نمائي و شخص ضارب را تحسين نموده و استحقاق مضروب را تثبيت نمائي و از اين لحاظ است كه بعضي اوقات براي ضارب مي گوئي خوب كردي كه او را زدي و به جا بوده كه او را بزني وليكن ممكن است كه اين خدشه را دفع بكني با اين كه بگوئي:

اگر چه ما مسلم مي داريم كه براي دعاي امت راجع به عطاء خداوند احديث امثال وسيله و شفاعت را وجهي و علتي نيست. و صرفنظر كرديم از اين كه طلب اعطاء آنها «شفاعت و وسيله» براي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به جهت تصويب خلاف ظاهر است مي گوئيم: همانا در وسيله و


شفاعت تفضلات غيرمتناهيه و شئون كثيره مي باشد.

پس سئوال شفاعت و وسيله براي پيغمبر (ص) راجع مي شود به سئوال كردن آن چيزي كه در آنها هست از تفضلات و شئون ديگر، اين معني را امعان نظر نموده و نيك بنگر.

و اما آنچه در دعاي عصر جمع وارد است كه: و انك لم تأمر بالصلاة عليه الا بعد ان صليت عليه انت و ملائكتك- الي قوله عليه السلام- لا لحاجة الي صلاة احد من المخلوقين بعد صلاتك عليه و لا الي تزكيتهم اياه بعد تزكيتك بل الخلق جميعا هم المحتاجون الي ذلك لانك جعلته با بك الذي لا تقبل لمن أتاك الا منه و جعلت الصلاة عليه قربة منك و وسيلة اليك و زلفة عندك و دللت المؤمنين عليه و امرتهم بالصلاة عليه ليزدادوا بها اثرة لديك و كرامة عليك.

يعني خدايا امر نفرموده اي به صلات و رحمت فرستادن بر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم مگر بعد از آن كه تو و ملائكه هاي تو به او رحمت فرستاده باشيد (تا اين كه عرض مي كند) امر كردن تو براي ما كه صلات و رحمت به پيغمبر (ص) بفرستيم نه از اين جهت است كه پيغمبر (ص) احتياج به صلات و رحمت يكي از مخلوقات داشته باشد بعد از آن كه تو بر او صلوات فرستاده باشي و نه از اين راه است كه پيغمبر (ص) احتياج به تزكيه ي احدي داشته باشد بعد از آن كه تو او را تزكيه فرموده اي بلكه مخلوقات جميعا محتاجند به طرف صلوات بر پيغمبر (ص) به جهت اين كه تو قرار دادي او را وسيله ي خودت بطوري كه قبول نمي كني از كسي


كه بيايد به طرف تو مگر از اين راه و قرار داده اي رحمت را به روي تقرب بر تو و سيله به سوي تو و منزلت در نزد تو و دلالت و راهنمائي فرموده اي مومنين را بر آو و امر كردي آنها را به رحمت و صلات فرستادن بر پيغمبر (ص) كه به واسطه ي آنها در پيشگاه تو داراي كرامت و كردار نيك بشوند.

پس آنچه استفاده مي شود از اين دعا اين است:

كه وجود نازنين پيغمبر (ص) احتياج ندارد به صلات مخلوقات بعد از صلات و رحمت خالق متعال بر او به اين معني، كه صلات و رحمت خدا بر او باقي نمي گذارد كرامت بالاتري را مگر اين كه شامل آن مي باشد و حاصل نمي شود از صلوات خلق بر پيغمبر (ص) كرامتي مگر مرتبه ي پائين تر از آن كرامتي كه از رحمت فرستادن خدا حاصل مي شود پس بر صلوات خلق با وجود صلوات خالق احتياجي نيست.

و اين معني غير آنست (كه بگوئيم): صلوات و رحمت فرستادن موجب كرامتي است نسبت به پيغمبر (ص) و اگر چه براي پيغمبر (ص) بوده باشد به واسطه ي صلات خداوند متعال مافوق آن كرامتي كه به سبب صلات عبد حاصل مي شود.

و به عبارت ديگر: وجود مبارك پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بي احتياج است از اين كه حاصل نمايد درجه ي را به سبب صلات و رحمت خلق بر او اگر چه صلات و رحمت خلق بر او موجب است حصول درجه نسبت به وجود نازنين پيغمبر (ص).


و به عبارت أخري: وجود مبارك رسول الله (ص) بي نياز است از اين كه خلق طلب نمايد از خدا اعطاء كرامت را بر او اگر چه خود پيغمبر (ص) محتاج است به اعطاء كرمت خداوند براي او.

و اگر خواسته باشي (از باب تشبيه كامل بر ناقص) قياس كن اين مقام را بر مقام وزير چنانچه وزير از جهت كمال قربي كه با سلطان دارد بي نياز است از اين كه رعيت از سلطان طلب اكرام او را بنمايند با اين كه اگر چنانچه موقعي كه استدعا و تقاضا بنمايند اكرام او را مورد الطاف و اكرام سلطان واقع مي گردد و او را به جهت استدعاي رعايا اكرام فرمايد و او محتاج است به اكرام سلطان پس با نظر عميق و دقيقانه تأمل نموده و دقت كن تا اشتباهي باقي نماند [2] .

آنچه از شهيد ثاني قدس سره نقل شد چنانچه در كلمات شريفه اش گذشت كه فرموده: اصل صلات كه خداوند در آيه ي: ان الله و ملائكته يصلون.... امر بر آن فرموده به معني دعاء است و آن از خداي تعالي مجاز در رحمت است، نظرش بر آنست كه مجاز بهتر از اشتراك است.


پاورقي

[1] شرح حال آن بزرگوار را در کتاب (خاندان عبدالوهاب) به طور تفصيل نگارش داده‏ام و از خداوند توفيق طبع و نشر آن کتاب را مسئلت مي‏نمايم.

[2] رجوع شود به ترجمه‏ي: مسائل الدعاء. از ص 53 -46 و مسائل الدعاء اصل عربي تقريبا دو صفحه به آخر آن رساله مانده.