بازگشت

بيان دو وجه از سلطان خدابنده در ضم آل بر صلوات


از آن جمله روزي در جامع سلطانيه [1] در مجلس وعظ نشسته بود واعظ در فضيلت صلوات كلمات ميراند سلطان پرسيد كه چرا با هر يك از انبياء آل او را در صلوات ذكر نمي كنند و در صلوات بر ختم انبياء اللهم صل علي محمد و آل محمد مي گويند و بي ذكر (آل) صلوات نمي فرستند؟

واعظ در جواب فروماند، سلطان فرمود: كه مرا در جواب اين مسأله دو چيز به خاطر رسيده بر شما عرض كنم كه اگر پسنديده باشد از شما انصاف بستانم و الا غرامت بكشم.

وجه اول: آن كه چون دشمنان او را ابتر خواندند ايزد تعالي ابتريت را بر دشمنان او انداخت كه نسل ايشان منقطع شد و اگر نيز باشند كسي ايشان را نشناسد و نام نبرد و ذكر نكند.

وجه دوم: آن كه اديان انبياء و ملك رسل ما تقدم چون در معرض نسخ و زوال و تبدل و انتقال بودند امضاء احكام آن علي الدوام


بر وارث و غيره لازم نبود به خلاف دين محمد صلي الله عليه و آله كه چون تا دامن قيامت به تغيير دول و تقلب دوران تغيير در آن صورت نمي بندد و بر متابعان او لازم است كه اخذ احكام آن از فرزندان او كنند لاجرم در صلوات ذكر ايشان به ذكر او صلي الله عليه و آله و سلم مقرون شد تا امت را معلوم شود كه حافظان شرع محمدي ايشانند و متابعت و حرمت ايشان را از جمله ي فرائض دانند.

سلطان چون از تقرير جواب فارغ شد فضلاي مجلس زبان به تحسين و ثنا گشودند و از حسن درايت و تقرير او تعجب نمودند [2] .

از كلمات سلطان خدابنده (ره) كه در وجه دوم بيان كرده روشن است كه عقيده ي شيعه را در معني (آل) در صلوات تقرير فرموده است كه مراد از آن عبارت از عترت عصمت و طهارت عليهم السلام اند چنانچه مكرر به اين مطلب اشارت رفت و ساير معاني (آل) در صلوات و تشهد نمازها مراد نيست.

و چه خوب گفته شده:

آل النبي عترته المعصومون عليهم السلام فغير العترة او العترة غير المعصوم ليسوا من آله صلي الله عليه و آله.


و اگر كسي عناد ورزد و بر معاني ديگر حمل كند خارج از رويه ي شيعه است چنانچه سنيها از روي لجاجت مي كنند.


پاورقي

[1] گنبد سلطانيه که فعلا در چند کليومتري زنجان واقع است در چهار سال پيش در حضور صديقنا العلامة الحجة الاية آقاي حاج آقا عزالدين حسيني امام جمعه ادام‏الله‏بقائه از نزديک مشاهده شد از آثار بسيار باشکوه است متأسفانه از طرف اداره‏ي باستان‏شناسي مورد اهتمام نيست تعصب‏ورزي بي‏جا نگذاشته آن عمارت عالي تاريخي مورد توجه قرار گيرد و خود قصبه‏ي سلطانيه تا تاريخ نامبرده برق و آب لوله‏کشي نداشت و أبدا آثار آباداني و پيشرفت عمراني ديده نمي‏شد چنانچه به شهرستان عزيز ما «تبريز»از جهت عمران و آبادي توجهي نيست و به قول صاحب مجله‏ي «العرفان» منطبعه‏ي صيدا- لبنان که چند سال قبل به تبريز آمده بود: گويا تبريز اداره‏ي شهرداري ندارد چنانچه در يکي از اجزاء آن مجله به اين موضوع اشاره کرده است در اينجا حرف زياد است بماند.

[2] فضائل السادات سيد سند سيد محمد اشرف حسيني اصفهاني سبط سيد الحکماء، و سند الفقهاء، ميرداماد حسيني قدس‏سره ص 358 -357 ط تهران سال (1314) ق.