بازگشت

حمل كردن فاطميين سري را از عسقلان به مصر


علامه ي امين عاملي (قدس سره) در لواعج الاشجان فرموده [1] : اقول حكي غير واحد من المؤرخين ان الخليفة العلوي بمصر ارسل الي عسقلان و هي مدينة كانت بين مصر و شام و الان هي خراب فاستخرج رأسا زعم انه رأس الحسين عليه السلام و جيئي به الي مصر فدفن فيها في المشهد المعروف الان و هو مشهد معظم يزار، و الي جانبه مسجد عظيم رأيته في سنة احدي و عشرين بعد الثلاثمائة و الف و المصريون يتوافدون الي زيارته افواجا رجالا و نساء و يدعون و يتضرعون عنده.

و اخذ العلويين لذلك الرأس من عسقلان و دفنه بمصر كأنه لا ريب فيه لكن الشأن في كونه رأس الحسين عليه السلام.

چنانچه فرموده بنا به اتفاق مؤرخين خلفاء فاطميين مصر سري را از عسقلان به قاهره انتقال داده اند و به نام رأس مطهر امام عليه السلام در آنجا دفن كرده و مشهد بزرگي بالاي آن ساختمان نموده اند ولي حرف، سر آنست كه واقعا آن سر رأس مطهر حسين عليه السلام بوده است؟ هرگز به آن علم نداريم و ثابت و محقق نشده است به ويژه كه


دست سياست و رياست خلفاء فاطميين با آن بازي كرده و چه منظور سياسي در آن عمل داشته اند كه سري را از عسقلان به مصر برده اند.

آيا ظاهرا از ترس صليبيها اين كار را كرده اند واقعا خوف و هراسي از آنها داشته اند؟ صليبيها به چه منظوري آن مشهد را بايد خراب نمايند؟ تا خلفاء فاطميين از ترس آنها نسبت به رأس مدفون در عسقلان انتقال به قاهره بدهند؟ و كدام امر است كه دست سياست و رياست با آن بازي كند ولي حقيقت آن محفوظ باشد چه خوب گفته شده: الا قاتل الله السياسة و الرياسة فما دخلا شيئا الا افسداه. چنانچه در عصر خودمان نظائر اين قبيل قضايا زياد ديده مي شود اگر شرح داده شود كلام به درازا مي كشد و ممكن است بهانه ي جلوگيري از نشر كتاب بشود.



(شرح اين هجران و اين خون جگر)

(اين زمان بگذار تا وقت دگر)



و «الامور مرهونة باوقاتها»

يكي از معاصرين گويد: صاحب الاخبار السنية چنين روايت كرده است:

الافضل بن بدر جمالي وزير اسبق مصر در يكي از مسافرتهايش به عسقلان دستور داد تا براي مشهد رأس الحسين كه در كنار عسقلان واقع بود بناي مجللي برپا نمايند.


اين بنا كه زيارتگاه عموم بود پس از سقوط عسقلان [2] نيز به حال خود باقي ماند و صليبي ها هيچگونه آسيبي بر آن نرساندند تا اين كه طلايع به وزرات مصر رسيد- طلايع كه از شيعيان خالص آل علي عليه السلام بود و نسبت به آثار آن خاندان سخت تعلق خاطر داشت شرط احتياط را در آن ديد كه سر مطهر را از عسقلان كه به واسطه ي وجود صليبيان پيوسته در معرض خطر بود به محل امني منتقل كند و بدين منظور ساختمان مسجد بزرگي را در كنار شهر قاهره آغاز نمود لكن همين كه كار ساختمان به پايان رسيد خليفه به وي گفت كه اين بناء چون در خارج حصار قرار گرفته لذا نمي تواند محل امني باشد پس بهتر است به جاي آن يكي از كاخ هاي داخل شهر را كه از آسيب دشمن و حملات آينده ي صليبيان در امان است انتخاب نمايد- از اين رو طلايع مسجد مزبور را به حال خود گذاشته و قصر زمرد را كه از كاخ هاي زيبا و مجلل بود بدين منظور انتخاب كرد و آنگاه در ميان آن بناي بسيار باشكوهي برپا ساخته و سر مطهر را از مدفن سابق بدانجا منتقل نمود- و بدين ترتيب آن سر پرشوري كه در چندين قرن پيش بر فراز نيزه ها و روي سپرهاي جنگاوران دست به دست گشته و از ميدان كارزار به كوفه و از كوفه به دمشق و از آنجا به عسقلان برده شده بود اين بار از عسقلان


به قاهره برده شد و در مسجدي كه اكنون مشهور به جامع سيدنا الحسين است مدفون گرديد.


پاورقي

[1] ص 247 ط 3 صيدا سال 1353 ق.

[2] يعني به دست صليبي‏ها.