بازگشت

نصيحت به روضه خوانها و نوحه خوانها


بلي بر آقايان اهل منبر و روضه خوانها و نوحه خوانها لازم و واجب است طوري قضايا را نقل نمايند و نظم كنند كه از رويه ي زبان حال بودن و نوحه سرائي و ندبه نمودن خارج نشود و در نثر و نظم به نحوي بيان كنند كه جعل قصه ي دروغي نگردد و از زبان حالي بيرون نرود مثلا قصه اي را از زبان امام عليه السلام نقل مي كنند به طوري كه يك قضيه ي واقعي را نشان داده و هر شنونده خيال مي كند كه مثلا فلان مكالمه ميان امام عليه السلام و خواهرش زينب كبري عليهاالسلام واقع شده است در


صورتي كه حقيقت و واقعيت ندارد.

باز تأكيد مي شود البته دقت نمايند و بكوشند كه از زبان حال بودن بيرون نرود و جعل قصه نشود و الا به دروغ كه از گناهان كبيره است مرتكب خواهند شد و با آن گناه كبيره به گمان خودشان عمل استحبابي را انجام خواهند داد.

آيا اين عمل از نظر شرع مقدس اسلام چه صورت دارد؟

آيا با حرام مي شود عمل استحبابي را به جا آورد؟

و علاوه اسلحه و حربه به دست دشمنان دين و نواصب و خوارج و اعداء اهل بيت اطهار عليهم السلام ندهند اگر به تاريخ قضاياي كربلاء و دستگاه سيدالشهداء عليه السلام از روي محبت و علاقه ي زيادي صوري حرفهاي بي اصل دروغي وارد نمايند ضرر و ايذاء و اذيت آن به سيدالشهداء عليه السلام از شمشيرها كه روز عاشوراء به روي آن حضرت كشيدند و به بدن مباركش زدند بيشتر خواهد بود و وهابي مسك هائي كه هيچگونه حيا ندارند اصل تاريخ كربلاء را به آن دروغها ضميمه كرده و اساس صحيح را قياس به آن ناصحيح ها نموده و انكار خواهند كرد چنانچه يكي از سران وهابي مسلكها بلكه بنيان گزار اصل آن مسلك جمود و نافهمي و اساس آن رويه ي اعراب صحراي نجد و بيابان گردي كه عبارت از ابن تيميه ي حراني حنبلي است [1] و صاحب بدعتها و ضلالت ها و فساد


عقيدتهاست با تمام بي حيائي اصل اساس صحيح تاريخ را انكار كرده و گفته كه سر مبارك سيدالشهداء عليه السلام را به شام پيش يزيد پليد نبرده اند و با چوب به لبهاي مبارك ريحانه ي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نزده است و گويد: كسي را از اهل حسين عليه السلام اسير نكرده اند [2] .

بي حيائي و جمود و كج سليقه گي و فساد عقيده انسان را وادار مي كند كه بديهيات و ضروريات را زير پا بگذارد و چنان كه ابن تيمية را وادار نموده و زير پا گذارده و يك امر ضروري را انكار كرده است.


و لذا شيخ شبراوي در كتاب الاتحاف بحب الاشراف كلام ابن تيمي را در انكارش كه سر مبارك سيدالشهداء عليه السلام را به شام برده اند نقل كرده و موافقت ابن حجر را در شرح همزيه با وي بيان نموده ولي شبراوي ابدا اعتناء به كلام آنها ننموده و ارزشي به حرف شان قائل نشده و بعد از نقل كلام آنها فرستادن ابن زياد سر مطهر را با اسراء به شام پيش يزيد نقل كرده است و گفته كه كسي به يزيد بشارت آورد كه امام حسين عليه السلام كشته شد و سر مباركش را پيش تو مي آورند و گويد: فلم يلبث الا اياما قلائل حتي جئي برأس الحسين فوضع بين يدي يزيد، و از اين عبارت نيز معلوم مي شود كه رأس مطهر را در ظرف چند روز پيش يزيد پليد برده اند رجوع شود به الاتحاف ص 18 ط مصر سال (1318) ق.

تا اينجا آنچه علامه ي محدث نوري (ره) در لؤلؤ مرجان نگارش داده بود و تلاش كرده بود كه آمدن اسراء اهل بيت عليهم السلام را در اربعين سال (61) هجرت در بيستم ماه صفر به كربلاء بعيد شمارد دلائل او را نقل كرده و به فراخور حال در اطراف آنها به بحث پرداختيم چه حرف هاي اين رهي اعم از اين كه نزد ارباب دانش مورد قبول افتد يا رد شود منظور آنچه به نظر نگارنده مي رسيد در موضوع نامبرده نگارش يافت و هر كس در اظهارنظر خود در موضوع علمي و تاريخي و غيره آزاد است و خواست در اينجا آنچه علامه ي كبير متتبع واسع الاطلاع و مجتهد شهير آقاي حاج سيد محسن امين عاملي (قدس سره) در كتاب


اعيان الشيعة در موضوع آمدن اسراء اهل بيت عليهم السلام در اربعين اول به كربلاء نگارش داده عين عبارات عربي آن علامه (ره) را در اينجا بياوريم و بعد ترجمه به فارسي آن را بنگاريم تا نظريه ي آن بزرگوار نيز كه مورد اعتناء و اعتبار است بر همه روشن گردد و موافقت وي در موضوع مزبور با نظر اينجانب آشكار شود.


پاورقي

[1] تقي‏الدين احمد بن عبدالحليم حراني حنبلي در سال (728) ه. ق وفات يافته و صاحب بدعتهاي فراوان و فساد عقيدتهاي بي‏پايان است و او را شيخ الاسلام گويند و شيخ محمد بهجت بيطار از معاصرين که در مسلک وهابي‏هاست و ساکن دمشق است کتابي نشر نموده به نام (حياة شيخ الاسلام ابن تيمية) و محاضرات و کلمات خودش را در آن جمع‏آوري کرده و به طبع رسانيده و خواسته از ابن تيميه دفاع نمايد ولي انکار بديهيات کرده و دست و پا زده است.

در چند سال قبل در دمشق در اداره‏ي مجمع علمي با محمد بهجت بيطار که رئيس مجمع علمي عربي دمشق خليل مردم بيک نيز حاضر بود ملاقات و مذاکرات رخ داد مردي متشخص و وهابي‏مسلک بود و از مرحوم علامه حاج سيد محسن امين عاملي صاحب اعيان الشيعة تعريف مي‏کرد.

[2] رجوع شود به کتاب: معجم بني‏امية «معجم الشجرة الملعونة» ص 205 ط بيروت تأليف دکتر صلاح‏الدين المنجد- و نيز رجوع شود به کتاب: سؤال في يزيد بن معاوية تأليف ابن تيمية به تحقيق دکتر نامبرده ص 17- ط- بيروت.